شخصیت شرلوک هلمز را آرتور کانن دویل در سال ۱۸۸۷ میلادی با نگارش یک رمان، خلق میکند. او شرلوک را با الهام از شخصیت یک استاد دانشگاه و یک کارآگاه حقیقی به نام جوزف بل، میسازد. شرلوک هلمز یک آدم به شدت باهوش و غیر قابل تحمل از ناحیه اطرافیان و بسیار استنتاج گراست.
آرتور کانن دویل، پدیدآورنده داستان شرلوک هلمز، یک نویسنده و پزشک اسکاتلندی بود. وی در ۱۸۵۹ در شهر ادینبورگ اسکاتلند در یک خانواده کاتولیک ایرلندی متولد شد. خانواده او در مدتی بهخاطر اعتیاد پدرش به الکل از هم پاشیده شد و او بهکمک عموی ثروتمندش به مدرسهای در اتریش رفت و تا پایان دوران تحصیلاتش در آنجا ساکن بود. وی در سال ۱۸۷۴ به اسکاتلند بازگشت و در سال ۱۸۷۵ برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه ادینبورگ رفت. دویل در دانشکده پزشکی با پروفسور جوزف بل آشنا شد. قدرت تیزبینی و رفتارهای خاص این استاد، بعدها الهامبخش دویل برای خلق شخصیت کارآگاه تخیلی مشهور خود، شرلوک هلمز بود.
ماجراهای کارآگاه مشاور جنایی «شرلوک هلمز» که بههمراه دوست نزدیک و همخانهاش دکتر واتسون، در حل پروندههای تبهکاری به اسکاتلندیارد (مرکز پلیس بریتانیا در لندن) مشاوره میدهد. در مسیر پرونده افرادی همچون بازرس لستراد و مالیکوپر به آنها کمک میکنند. این کارگاه تخیلی مشهورترین و تأثیرگذارترین کارگاه جنایی مدرن دنیای داستان هاست که هنوز هم بین مخاطبان، محبوبیت بالایی دارد.
آرتور کانن دویل، پدیدآورنده داستان شرلوک هلمز است. او یک نویسنده و پزشک اسکاتلندی بود. وی در ۱۸۵۹ در شهر ادینبورگ اسکاتلند در یک خانواده کاتولیک ایرلندی متولد شد. خانواده او در مدتی بهخاطر اعتیاد پدرش به الکل از هم پاشیده شد و او بهکمک عموی ثروتمندش به مدرسهای در اتریش رفت و تا پایان دوران تحصیلاتش در آنجا ساکن بود. وی در سال ۱۸۷۴ به اسکاتلند بازگشت و در سال ۱۸۷۵ برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه ادینبورگ رفت. دویل در دانشکده پزشکی با پروفسور جوزف بل آشنا شد. قدرت تیزبینی و رفتارهای خاص این استاد، بعدها الهامبخش دویل برای خلق شخصیت کارآگاه تخیلی مشهور خود، شرلوک هلمز بود.
دویل به لطف خلق شخصیت شرلوک هلمز و آثار جذابش، به یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات جهان تبدیل شد و تأثیر گستردهای در ادبیات و فرهنگ جهانی دارد. شخصیت شرلوک هلمز در آثار آرتور کانن دویل از معروفترین و محبوبترین کارآگاههای رمانهای جنایی است. در قرن نوزدهم و با ورود شرلوک هلمز، ژانر جنایی بیشتر از گذشته در بین مردم طرفدار یافت و پس از آن دوران طلایی ادبیات جنایی آغاز شد. داستانهای شرلوک هلمز نقطه عطف ادبیات جنایی است.
مجموعه سریال های کوتاه ماجراهای شرلوک هلمز و دکتر واتسون در ۱۱ قسمت در سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۶ در روسیه پخش شد. از طرفی یکی از معروف ترین اقتباس ها، سریال بریتانیایی ساخت شبکه گرانادا است که در 41 قسمت و در سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ پخش شد. در این سریال جرمی برت در نقش شرلوک به ایفای نقش خود پرداخت.
از اوایل دهه ۷۰ شمسی شبکههای مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش این سریال نمود و یکی از علل اصلی آشنایی توده مردم ایران با شخصیت شرلوک هولمز و دکتر واتسن همین سریال بودهاست. همین طور بسیاری معتقدند که جرمی برت بهترین بازیگر در نقش شرلوک هلمز بودهاست.
اولین اقتباس مدرن از شرلوک هلمز، سریال شرلوک ساخت بیبیسی در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ و در ۱۳ قسمت با هنرنمایی بندیکت کامبربچ در نقش شرلوک هلمز و مارتین فریمن در نقش دکتر جان واتسن بودهاست.
برای مطالعه بیشتر علاقمندان
شخصیت شرلوک هلمز از آنجا شکل گرفت که آرتور کانن دویل در ۱۸۸۷ میلادی یک رمان مینویسد که از شخصیت یک استاد دانشگاه و یک کارآگاه حقیقی به نام جوزف بل، شخصیت شرلوک را میسازد. شرلوک هلمز یک آدم به شدت باهوش و غیر قابل تحمل از ناحیه اطرافیان و بسیار استنتاج گراست.
تقریباً ۲۵۰ اقتباس در قالبهای فیلم، سریال و انیمیشن از شرلوک ساخته شده است. در تمامی اقتباسها دکتر واتسون قوه عاقله شرلوک است. در اصل، شرلوک IQ و دکتر واتسون EQ و مکمل یکدیگرند. وجه بارز شخصیت شرلوک در فیلم ها و سریال ها، هوشمند بودن اوست. استفاده از ابزار دقیق در رسیدن به واقعیت و دقت در مشاهده و توجه به جزئیات که در محیط اتفاق میافتد و این تلقی که از مشاهدات جزئیات به یک برداشت و یقین خواهد رسید از دیگر وجه های شخصیت این “کارآگاه مشاور” معروف است.
هولمز به بیان خودش مبدع علم استنتاج است. او خود را دانای کل می داند و بقیه را بی بهره از هوش می پندارد. این نگاه، یک نوع نگاه انگلیسی به دیگر مردمان جهان است. کل صحنه جرم، آلات قتل، مقتول و حتی دکتر واتسون، همه ابزارهای هلمز به حساب می آیند. او فقط به دنبال حل مسئله است. حتی لذتی که از “فرایند” حل مسئله میبرد از لذت حل مسئله برای او به مراتب بیشتر است. این فضایی که در کارهای شرلوک هلمز به خصوص در فیلمها و سریالهای اخیرش میتوان مشاهده کرد، یک فضای برآمده از روح و فرهنگ انگلیسی است. اصالت دادن به هوش و اینکه من به عنوان شرلوک هلمز از همه باهوش ترم و این روحیه خود برتر بینی انگلیسی از مبحث “هرم انسانی” نشات گرفته شده است. بسط تئوری داروین در حوزه داروینیزم اجتماعی به هرم انسانی منتج می شود. هرمی بدین شکل که انسان آنگلاساکسون در راس آن قرار دارد و بقیه انسان ها و دیگر فرهنگ ها و نژادها در سطوح نازل تری قرار میگیرند. تا جایی که کف و قاعده این هرم را قبایل بدوی و سیاه پوست ها تشکیل می دهند.
انگلیسیها با این تلقی از انسانیت و با این هرم انسانی، جنایت های عظیمی در برابر بشریت رقم زده اند. یکی از مشهور ترین این جنایات، “پروژه اصلاح نژادی” است. یعنی انگلیسیها با آن روحیه استعمارگری خود در فرهنگهای دیگر وارد شدند و آنها را استعمار و استثمار کردند و برای کارشان نیز همواره توجیهی داشته اند. آنها با تمسک به نظریه هرم انسانی، ضمن تجاوز به خاک، مال و ناموس اقوام دیگر می گفتند: ما در حال اصلاح ژنی و فرهنگی شما هستیم! و شما را در مراتب تطوّر انسانی و پیشرفت داروینی به لحاظ ژنتیک توانمند میکنیم! شما این موهبت نصیبتان شده است که ژن انگلیسی و آنگلوساکسون، ژن سخیف شما را که در کف هرم قرار گرفته اصلاح کرده و بالا می آورد تا شما نیز بتوانید از یک نژاد برتر یعنی آنگلاساکسون بهره مند شوید!
از طرفی به نظر میرسد شرلوک انسان بی آیینی نیز هست. توهین به اجساد برای او عادیست و مردگان برای او هیچ حرمتی ندارند!
یک ویژگی دیگر شرلوک این است که اشتباه پذیر نیز هست و عاری از خطا و اشتباه نیست. اصلاً خاصیت استنتاج این است که امکان خطا در آن وجود دارد. ولی باز هم اگر اشتباه کرد کسی لیاقت و حق این را ندارد که به او خورده بگیرد بلکه قبل از همه خودش اعتراف به اشتباهش میکند.
از طرفی با شخصیتی مواجه هستیم که همه زندگیاش کار است و حتی این کار را هم به عنوان شغل در نظر نمیگیرد و خود اصالت کار و خود حل مسئله برای او موضوعیت دارد و از شروع تا نتیجه آن لذت میبرد. شرلوک هلمز خودش است، “خود” او محور توجه است. یک رویکرد اگوسنتریک دارد و لذت بردنِ خودش برایش مهم است. همانطور که فلاسفه امروزی هم اشاره میکنند؛ روح لذت گرایی، امروزه بر مردم حاکم شده است و همه مناسبات ما دارد با “لذت” تعریف میشود. این تلقی ای است که در فرهنگ غرب کاملاً صدق میکند.
لذت تجسس
معمولاً در پروندهها و ماجراهای جنایی، سارقان، قاتلان، مجرمان و جنایتکاران جلوتر از مأموران قانون قرار دارند؛ چون بهرهی هوشی بالاتری نسبت به آنها دارند و همین گزاره، خط تعلیق داستان را ایجاد میکند. اما داستان «شرلوک هلمز» از این قاعده مستثنی است؛ چرا که کارآگاه این قصه، از همه باهوشتر است؛ شرلوک در قلهی بهرهی هوشی نشسته است.
شخصیت شرلوک برآمده از تعریف مدرنیته از انسان است. مبتنی بر نگاه سوبژکتیویسم، اصالت انسان با ذهن اوست، بنابراین هر کس که ذهن قویتری داشته باشد، بشر قویتر و بهتری خواهد بود. انسان تراز غرب مدرن، ذهن و هوش برتر دارد و ابزار سنجش این توانایی ذهنی، شاخص بهرهی هوشی یا IQ است. شرلوک قهرمان عصر IQ است.
البته امروز شاخصهای مربوط به کارکردهای متنوع ذهن در «هوش عمومی» بسیار توسعه پیدا کردهاند. شرلوک در نقطه انتهایی هوش منطقی قرار گرفته و از مشاهده، تجسس و کشف گرفته تا استدلال، استقراء و نتیجهگیری، بیرغیب است. اما علیرغم این توانمندیها، در سایر شقوق هوش عمومی به همان اندازه ضعف دارد. برای مثال گویا شرلوک در هوش برونفردی وضعیت مطلوبی ندارد چراکه در برقراری روابط با دیگران چندان موفق نیست! یا در هوش تصویری-فضایی، به نظر میرسد شرلوک نسبت چندانی با مقولات هنری و حتی درک هنر ندارد. تصور اینکه شرلوک هلمز بتواند شعر بسراید احتمالاً کمی دور از ذهن و حتی طنزآمیز باشد.
آفرینش شخصیت شرلوک هلمز توسط شوالیه انگلیسی، سِر آرتور کانندویل در عنفوان عصر رمانتیسم رقم میخورد و شاید او، نماد گذار از عصر خرد به عصر احساسات در تمدن غرب باشد. شرلوک علیرغم هر جایگاهی که در انواع هوش عمومی دارد، از یک ویژگی مهم برخوردار است که او را نه قهرمان عصر خرد، که قهرمان عصر غلبهی احساسات و لذت یعنی «ژوئیسانس» میکند. سؤال مشخصی که باید درباره قهرمان داستان کانندویل پرسید این است: «نیت شرلوک از کشف جرم و رسوایی مجرم چیست؟ رفع شر؟ مبارزه با ظلم؟ اقامه عدل و قسط؟ ریشهکن شدن جنایت؟»
هر مخاطبی که با کتابها و آثار سینمایی و تلوزیونی شرلوک هلمز آشنا باشد، به خوبی میداند که جواب، هیچیک از این موارد نیست و تنها هدف و مقصود شرلوک از فعالیتهای اکتشافی و استنتاجیاش یک چیز است: لذت. آقای هلمز یک کاراگاه خصوصی است و در چارچوبهای سازمانی نمیگنجد؛ او اگرچه از این شغل ارتزاق میکند ولی برای پول کار نمیکند. اساساً مهمترین رقیب و دشمن او، پروفسور موریارتی است که که مثل خودش، باهوش است و مبارزه با او، هیچ آوردهی مادی ندارد. شرلوک از کشف واقعیت و استدلال لذت می برد و همین لذت است که او را از پروندهای به پرونده دیگر سوق میدهد. شرلوک تا زمانی که زنده است، کارش را ادامه خواهد داد چراکه ژوئیسانس او در تجسس و کشف است. رمزگشایی از جنایتها برای شرلوک هلمز یک سبک زندگی است. او با کار خود ممزوج شده و معنای زندگیاش را در همین کار یافته است.
در مقابل این شخصیت تراز عصر رمانتیسم، قرآن کریم الگوی دیگری را معرفی میکند. سبک زندگی انسان مؤمن، اصلاح است. جامعهای که در آن اصلاح امور، سرلوحهی و روح حاکم بر فعالیتهای آحاد مردم باشد، هلاک نخواهد شد؛
وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ
هود، ١١٧
ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻣﺶ مُصلح هستند، ﺑﻪ ظلم ﻫﻠﺎﻙ ﻛﻨﺪ.
این روحیه اصلاحگری اما نه از روی لذتجویی و نه با نیت ارضاء هوای نفس، بلکه بر پایهی ایمان به خدا و برای کسب رضای الهی است.