به گزارش صبا، متن یادداشت فهیمه نظری – پژوهشگر اجتماعی به شرح زیر است:
برنامه تلویزیونی«امتداد» محصولی از مرکز سیمرغ به کارگردانی و تهیهکنندگی مهدی انصاری؛ با رویکردی جدید به سینما میپردازد. مساله اصلی و دغدغه «امتداد» فلسفهورزی است و در این معنا سینما با فلسفه ارتباط پیدا میکند، زیرا سینما صرفا برای دیدن فیلم توسط مخاطب عام نیست بلکه لازم است تا برهان و استدلال برای پیشفرضهای او ارایه شود. «امتداد» مخاطب را وادار میکند تا آثار برتر سینما را از دریچه لنز فلسفه ببیند، همچنین او را دعوت به دیدن آثار فیلمسازانی میکند که آثارشان فلسفه را متحول ساخت، دشوارترین مفاهیم فلسفی را به گونهای قابل فهم خلق کردند، تغییر شکل دادند و مبدل به خیالیترین وجه در نسبت ایده به تصویر سهم داشتند تا به گونه ای دیگر دنبال شوند. «امتداد» جایی برای گفتوگو در امتداد پدیدهها به سمت ریشههاست. جایی برای آغاز و پایانِ دیدن با عینکِ خاص است و جایی برای پیدا کردن امتداد.
«امتداد» در همان آغاز ادعا میکند، ایده هنر برای هنر در سینما به تنهایی کافی نیست زیرا سینما یک موقعیت فلسفی است. موقعیت فلسفی اشاره به همان رابطه بین رویکردها و دیدگاههایی است که معمولا رابطهای با یکدیگر ندارند. مهمترین هدف «امتداد» این است تا به مخاطبانش نشان دهد تا این بار به طریق فلسفی فکر کنند زیرا فلسفی فکر کردن تصمیمی برای فلسفیدن است و مادهای برای ساخت موقعیت شفاف را پیش خواهد آورد. سینما فلسفه را بکار میگیرد چون تنها با استفاده از این موقعیت میتواند برخوردی میان رویکردهایی را که خارج از یکدیگرند، به تصویر بکشاند. «امتداد» تاکنون در همین راستا گام برداشته و در سه برنامه نخستش درصدد پاسخ به این پرسش است که «چگونه یک ایده یا مفهوم در سینما به پیام برای مخاطبان تبدیل میشود؟»
مهدی انصاری در «امتداد» برای ارایه پاسخ به این پرسش، سراغ آثار سینماگرانی را میگیرد که پس زمینه ذهنی آنها فلسفی اندیشیدن است؛ اندیشمندانی چون اسپیلبرگ و نولان به خوبی توانستند با خلق آثار فاخر و ارزشمند، ذهن مخاطب عام را درگیر موضوعاتی جدید و قابل فهم کنند. مخاطبانی که تا مدتها به آثار آنها میاندیشند، همذات پنداری و سپس آن را باور میکنند.
در برنامه نخست؛ «امتداد»، تاملی جدی بر آثار سینمایی « استیون اسپیلبرگ» یا همان «پسر محبوب هالیود» دارد. اسپیلبرگ؛ خالق جهان رویاها، کارگردانی که به جهانی فراتر از جهان سینمایی میپردازد، مضامین و موضوعات خانوادگی، اخلاقی، فلسفی و متافیزیکی و تکنولوژی را پایه و اساس کار خویش و به راحتی مخاطب را مجذوب و مفتون آثارش میکند. اسپیلبرگ با دقت و ریزبینی تمام، در یک موقعیت فلسفی، ایده درون ذهنی خویش را به تصویر تبدیل میکند، تصویری که احساس مخاطب را برمیانگیزاند و از این طریق مفاهیم ذهنی را در ذهن مخاطب میکارد. ایده هایی که اسپیلبرگ به تصویر کشیده است، تحت تاثیر و سیطره فرهنگ سرمایهداری آمریکایی است. او دغدغهمندیهای خود را در موضوعاتی چون خانواده پُررنگ جلوه میدهد تا برای مخاطبش جهانی زیبا بسازد. روح و فرهنگ آمریکایی در تمامی ۳۴ یا ۳۵ اثر اسپیلبرگ قابل ملاحظه است و «امتداد» به خوبی نشان میدهد ایدئولوژی آمریکایی چگونه به شکلی کاملاً ظریف تبدیل به پیام فلسفی میشود. پیام فلسفی که مبتنی بر اندیشه، تفکر، اعتقاد، سبک زندگی و هویت آمریکایی میباشد و قرار است به یک فرهنگ جهانی تبدیل شود.
اسپیلبرگ از مخاطبانش دعوت میکند تا با او به جهان رویاهای زیبا و شیرین بیایند و در عوض او هم به جهان ذهنی آنان وارد شود، چون تنها از طریق نوازش نرم اندیشههای مخاطبانش میتواند ایدههای فرهنگ غربی را بکارد و پرورش دهد. او این نوازش کردن را به خوبی بلد است. بدون هیچ تردیدی اسپیلبرگ، خالق قهرمانسازی است؛ قهرمانانی که به موقعیت و جایگاه قهرمانی آمریکا کمک میکنند. نابغه سینمای آمریکایی مخاطب حرفهای خود را مجذوب داستانهایش میکند و به او می قبولاند که هنوز هم فرهنگ آمریکایی فرهنگ برتر است.
تهیهکننده «امتداد» در برنامه دوم، به فیلم سینمایی تلقین (Inception) یکی از آثار سینمایی ارزشمند کریستوفر نولان کارگردان آمریکایی، میپردازد. فیلم «تلقین» با ظرافت تمام این بار زیر ذرهبین فلسفی و روانشناسی«امتداد» میرود و سعی میکند تا به پرسش «آیا جهان ما یک واقعیت است یا خواب؟» پاسخ دهد. او در امتداد پرسشی که در تاریخ اندیشه غرب مطرح است، طرح موضوع میکند. نولان؛ این ایده را به یک موقعیت فلسفی تبدیل میکند و با تصویر کشیدن ایده «خواب و بیداری» به عمیقترین و پیچیدهترین لایههای ذهن انسان میرود. بدین منظور، نولان جهت درک و فهم مخاطب خویش ابتدا قوانینی را پیریزی میکند که تابعی از قواعد فیزیک، شیمی و ریاضیات و عناصری چون آرشیتکت، استخراج کننده هستند تا بتواند مرز میان واقعیت و رویا را مشخص و مخاطب را به «رویایی درون رویایی دیگر» وارد کند.
کارگردان فلسفه دان تا آنجا به عمق (برزخ) لایههای ذهنی میرود که طناب اتصال به واقعیات مخاطب را نازکتر و شکنندهتر میکند. مخاطب را به دنیای شیرین، واضح و حقیقی میبرد و او را همانجا نگاه میدارد. نولان به خوبی با خلق صحنههایی بیبدیل لایههای عمیق ذهن انسان را به تصویر میکشد و مرز میان واقعیات و رویا و فهم رویاها را از نظر زمان و مکان بهم نزدیک میکند. نولان در تلقین؛ مخاطب خودش را به زیر سوال میبرد «آیا تو در واقعیت به سر میبری یا در یک رویا !»، «دنیای اطراف ما واقعی است یا غیرواقعی!». درنهایت قهرمان فیلم نولان به فردی تبدیل میشود که دیگر بیخیال زیر سوال بردن دنیای اطرافش میشود و چیزی که او را خوشحال میکند را به عنوان «واقعیت» قبول میکند.
تمثیل انسان خسته و گریزان از واقعیت امروزی است که پناه به رویاهای خود در فضا و بستری غیر از واقعیت میرود. نولان با طرح این رفت و برگشتها، مخاطب را بارها به چالش میکشد «آیا ما در خواب هستیم یا بیداریم»! نولان با اصالت به دنیای ذهن در نسبت با دنیای واقعیت معتقدست ایده را در ذهن مخاطب میتوان کاشت و مفهوم را از طریق تصویر در ناخودآگاه مخاطب ثبت کرد. در ناخودآگاه جمعی ایده به راحتی تبدیل به اسطوره یا میتوس میشود. «امتداد»؛ سیطره فرهنگ آمریکایی را در تلقین ساخته نولان نشان میدهد همان موقعیت فلسفی که او به فرهنگ و تاریخ اندیشهایاش وفادار است. تم تلقین رفت و برگشت بین خواب و بیداری است، موضوعی که در عالم واقع در جریان است و انسان امروز نیاز دارد برای پناه بردن از واقعیت نه چندان دلپذیر به عالم خواب و رویا پناه ببرد. نولان در تلقین دنیای خواب و خوابیدن را واضحتر و شفافتر به تصویر میکشد چون دستیابی به لایههای عمیق ناخودآگاه دست یافتنیتر و قابل نفوذتر است، همانجا که ایدهها و اسطورهها را میتوان بازسازی و یا ویران کرد.
در سومین برنامه؛ شبکه اجتماعی «فیسبوک»Facebook سابق و اینک «متا» به عنوان بخش جداییناپذیر از زندگی ما در زیر ذره بین نگاه «امتداد» قرار میگیرد. فعالیت شبکه اجتماعی «فیسبوک» یا متاورس (به معنای فراتر از عالم یا کیهان) به عنوان مکانی فراتر از جهان یا کیهانی که ما میشناسیم به اندازه دنیای واقعی ملموس است. مارک زاکربرگ خالق فیسبوک برای عینیت بخشیدن به تحقق آرمانهای آن دسته از نهادهای اجتماعی که اطلاعات و انرژی را با هم ترکیب کردند و سیستم سایبرنتیک را شکل دادهاند، برمیآید. زاکربرگ در فیسبوک، فضایی را فراهم میآورد تا مخاطبان در این شبکه جهانی مطالب و دوستیهایشان را به اشتراک گذارند و به راحتی از متن؛ تصویر، عکس، اخبار لحظه به لحظه استفاده کنند. پس این ضرورت احساس میشود تا مخاطبان با همدیگر راحتتر ارتباط گیرند و در دسترستر باشند؛ مخاطبانی که در این فضا با آواتارهای متاورس خود تعامل دارند. پلتفرم فیسبوک یا متاورس اینک مخاطبان بسیاری را از سراسر دنیا در لحظاتی از دنیای کمیت گرای مجازی گرد هم آورده است.
در فیسبوک؛ فلسفه اصالت ذهن برتری دارد و به روشنی به تصویر کشیده شده است. زاکربرگ نیز دنبال کننده مسیر فرهنگ غربی است. او میداند رنج انسان در دنیای امروز بیپایان است، انسانی که نیاز به فضای آرمانی دارد تا برای لحظاتی به آن پناه ببرد. فیسبوک با منفک کردن مخاطب از دنیای واقعیش این فضا را در اختیار او قرار میدهد. سردمداران این فضاها، و پیروان اندیشه نهیلیسم به خوبی میدانند دنیای واقعی که عقلانیت برآن حاکم است، نتوانست بر آرزوها و آرمانهای بشر جامه عمل بپوشاند. خالق فیسبوک مانند دیگر اسلافش میداند در همه دنیا سیاسیون توان به کرسی نشاندن وعدههای خود را ندارند. اقتصادانها در طرحهای خود شکست خوردهاند و سردمداران و داعیهگران فرهنگ نیز با استیصال و واماندگی هرچه بیشتری روبرو شدهاند. چه جنگها که رخ ندادند و چه ناامیدیها که جانشین صلح و امید نشده است. پس اینک کوچ و گریز ضرورت پیدا میکند. کوچ کردن از real world به فضای virtual world یا همان فضای مجازی! فضایی آرمانی که از واقعیت سربرآورده و شهروند بودن را سختتر ساخته است. در این فضا، دوستیها جای شهروند بودن را میگیرد؛ روابطی که نیاز است از نو بازتعریف شوند.
در حال حاضر، کمپانیهای رسانهای بزرگ دنیا در یک رقابت نفسگیر در تلاشند تا با ارایه فضایی جذاب، دسترس و به ظاهر امن؛ مخاطبان را به خوابی عمیق ببرند، خوابی که در آن فضا، آزادی بی حد و حصر به مخاطب داده شود. مخاطبی که در جهانی سیر کند که موازی جهان واقعی اوست. هرچند در این پناه مانور بیشتری برای خود میبیند اما غافل از آن است که بفهمد در پس این ماجرا؛ نهادهای حاکمیتی که مغز جهان را شکل میدهند او را نظارت و کنترل میکنند. در حال حاضر دیگر پلتفرمها چون فیسبوک به شهروندان مجازی فرصت ابراز وجود کردن، امکان گفتوگو و اظهارنظر میدهند، برای او ابزار لایک و فالور شدن تدارک دیدهاند تا او بهتر دیده شود. صاحبان این شبکهها میدانند اگر جهانی آزاد به شهروندان مجازی ارزانی دهند، او را وابستهتر میکنند اما در عوض او بهتر میتواند فردیتش را به رخ دیگران ببخشد. نتیجه اینکه با جامعهای پُر از افراد خودخواه و مستاصل و مضطربی مواجهیم که افراد در آن تنها به خود میاندیشند و بس! و باز هرروز بر دامنه تنهایی او افزوده خواهد شد.
«امتداد» در راستای رسالت و اهدافی که دنبال میکند در پایان هر قسمت به مخاطبانش نهیب میزند که قبل از وقوع فاجعهای که همه ما را فراخواهد گرفت نیاز است هوشیار باشیم. «امتداد» در هر برنامه وعدهای از کتاب آسمانی قرآن را به ما یادآوری میکند «و بَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» بشارت ده به آن بندگانی که به سخن من گوش فرا میدهند و از بهترین آن پیروی میکنند. «امتداد» در آغاز راهی که در پیش گرفته موفق عمل کرده و با ترکیب علم و هنر آثار سینمایی را به چالش کشیده است و از دریچه دیگر به آن میپردازد و ورای آن را ملاحظه کند. «امتداد» به مخاطب حرفهای میاندیشد و موضوعات مهمی را با او در میان میگذارد. «امتداد» دقیقا جایی برای گفتوگو در امتداد پدیدهها به سمت ریشههاست.