هنرهای رزمی به سیستمها و سنتهای مدونی از تکنیکها و فنون مبارزهای گفته میشود که با انگیزهها و دلایل متفاوتی شکل گرفته و بهکار میرود؛ برای دفاع شخصی، رقابت در مسابقات، سلامتی بدنی و تناسب اندام، سرگرمی و تفریح و همچنین با انگیزه رشد و تعالی روحی، جسمی و معنوی.
بـه استناد تصویر به جامانده دو انسان بر روی دیوار (در مصر باستان) که با هم مبارزه میکنند، پیدایش هنرهای رزمی را به ۵۴۰۰ سال پیش نسبت میدهند. اما چنانچه بخواهیم کاملتر بدانیم، پیدایش درگیری و دفاع از وقتی انسانها در برابر حملات حیوانات و انسانهای دیگر شروع به دفاع و یادگیری حمله کردند به وجود آمد. هنر رزمی در حدود ۴۰۰۰ سـال قبل، توسط حکومت امپراطوری چین بـه نـام دودمن شیا برای نبردهای تن به تن پایه ریزی شد.
هنرهای رزمی به سیستمها و سنتهای مدونی از تکنیکها و فنون مبارزهای گفته میشود که با انگیزهها و دلایل متفاوتی تمرین میشوند؛ برای دفاع شخصی، رقابت در مسابقات، سلامتی بدنی و تناسب اندام، سرگرمی و تفریح و همچنین رشد و تعالی روحی، جسمی و معنوی.
از پرکاربردترین سبکهای رزمی میتوان به کیکبوکسینگ، جودو، ساندا، کیوکوشین، بوکس، کونگفو، هنرهای رزمی ترکیبی، جوجیتسو و کشتی میشود اشاره کرد. امروزه برخی مهارتهای مبارزه با سلاح همچون کِندو (شمشیرزنی ژاپنی) و کیودو (تیراندازی با کمان ژاپنی) به عنوان یک رشته ورزشی تمرین میشوند و رشتههای بدون جنگافزار همچون کاراته، جودو، تکواندو، موای تای، ساندا، کیکبوکسینگ و نیز بهعنوان روشهای دفاع شخصی تمرین میشوند. هنرهای رزمی جوجوتسو که مادر بیشتر هنرهای رزمی ژاپنی است، ووشو یا کونگفو، آیکیدو و هاپکیدو هم به عنوان هنرهای رزمی مسلح تمرین میشوند.
بسیاری از تکنیکها و تمرینات رشتههای مختلف رزمی مشابه است اما هر یک از آنها ترکیب مخصوصی از مهارتها را در خود جای دادهاند. برخی از آنها مثل کاراته بر حرکات پویا، دقیق و مستقیم تأکید دارند و برخی همچون آیکیدو تکنیکهای نرمتر، آهستهتر و پیوستهتر را به کار میگیرند. هر یک از رشتههای رزمی به میزان خاصی از تواناییهای بدنی شامل قدرت بدنی، انعطافپذیری، هماهنگی عضلات و استقامت نیاز دارد.
از دیدگاه سلاح، هنرهای رزمی را میتوان به سه گروه «با جنگافزار»، «بدون جنگافزار» و «با جنگافزار و بیجنگافزار» دستهبندی کرد. نخستین، مهارتهایی چون تیراندازی با کمان، نبرد با نیزه و شمشیرزنی را شامل میشود و دومی یعنی رشتههای مبارزه بیجنگافزار بر ضربات دست و پا یا گلاویزی اشاره میکند و سومی به هنرهای رزمی اشاره دارد که علاوه بر مبارزه بدون جنگافزار، مبارزه با جنگافزار نیز وجود دارد.
برای مطالعه بیشتر علاقمندان
ورزش نینجوتسو، یک پکیج کاملیست از مجموع رشتههای رزمی که هم در آن گلاویزی وجود دارد، هم فنون پرتابه و هم استفاده از سلاحهای عجیب. عقبه فلسفی ورزش نینجوتسو به آیین بودیزم مربوط میشود. در واقع پیشینه مبدا نینجا، یک راهب بودایی بوده که از جامعه جدا شده و به کوه و بیابان پناه برده و عامل اصلی شکلگیری طریقتی به نام یاماگوشی می شود که نینجا از دل آن طریقت ایجاد می شود.
نینجوتسو ۸۰۰ سال پیش پایه گذاری شد و به شدت به بودیزم پایبند بود و به آن باور کامل داشت. این ورزش در فرهنگ ژاپن به وجود آمد و تطور پیدا کرد. فردی که وارد فضای نینجا میشد، نه تنها از تکنیک آن ورزش رزمی بهره میبرد، بلکه سبک زندگی خودش را مبتنی بر آموزهها و روح آن ورزش تطبیق می داد. نینجا و تمرینات آن محدود به تمرینات باشگاهی نبود بلکه ترکیبی بود با دیگر مهارتهایی مثل زنده ماندن در طبیعت، فنون چریکی و تکنیکهایی که بیشتر جنبه نظامی داشت. در آیین یاماگوشی معتقد بودند که تمرینات سخت جسمانی باعث میشود روح آنها پرورش یابد و درگاهی باشد برای ارتباط با عالم ماورا و ترنس فیزیکال که در اصل به آن تربیت روح نیز اطلاق می شد و در آیین و آموزههای شرقی موضوعیت داشت.
همچنین در مورد سامورایی ها نیز اینگونه بیان شده که آنها به یک نوع نظام اخلاقی و فضیلت گرایانه معتقد بودند و قائل به این موضوع بودند که باید فضائل انسانی تقویت و پرورش یابد. معتقد بودند که هنرهای رزمی میتواند روح را پالایش دهد و در قالب ورزش نیز میتواند افرادی را تربیت کند که به دنبال انسانیت و عدالت باشند و فقط به تقویت عضلات جسمانی نپردازند و ذهن آنها هم در برابر مشکلات و سختیها پرورش یابد. همان طور که در تاریخ نیز نقل شده، ساموراییها بر خلاف نینجاها خیلی متعهد، وفادار و شرافتمند بودهاند. عقبه سنت سامورایی برآمده از شینتوئیزم و سنت نینجاها برآمده از بودیزم می باشد و این دو سنت همیشه با هم در تقابل بودهاند که در فیلم آخرین سامورایی با بازی تام کروز نیز به این موضوع اشاره می کند.
نینجاها کمتر به مناسبات اخلاقی پایبند بودند و بیشتر رسیدن به هدف را در نظر قرار میدادند و به هر طریقی، چه جاسوسی، چه خرابکاری یا فریبکاری و یا حتی کشتن افراد باید به هدف خود می رسیدند! در همین رابطه یکی از اساتید ورزشهای رزمی به اصل موشین اشاره میکند که طبق آن اصل، اصالت با عمل کردن است. یعنی تمرینات، توسط فرد انجام شده و ذهن به یک مرحله رسیده است که میتواند خودش را از متعلقات آگاهی و گزارههایی که روی ذهنیتش اثر میگذارد، تهی کند. در چنین شرایطی وقتی فرد مقابل مبارز قرار میگیرد، دیگر به راحتی میتواند عمل کند و ضربه نهایی را اجرا نماید بدون آنکه به فرد مقابل فکر کند.
در نگرش شرقی یک جهانبینی شکل گرفته که مبتنی بر ثنویت میباشد. در این نوع جهان بینی قائلند که حیات، آفرینش و طبیعت حاصل از دو نیروی خیر و شر است. در انسان شناسی نیز قائلند که دو بخش تاریک و روشن یا خیر و شر در انسان موضوعیت دارد. حتی در ساحت معرفت شناختی و هستی شناسی نیز به این موضوع معتقدند. البته در منطق توحیدی اسلام، نگرش به این موضوع بدین صورت نیست. در منطق توحیدی و دینی ما، حرف اصلی این است که ما باید از وجه تاریک و امیال نفسانی خودمان فاصله بگیریم، آنها را بزداییم تا به وجه خیر برسیم؛ وجهی که لازمه خلیفه الهی شدن روی زمین است.
هنرهای رزمی بدون فلسفه در واقع مثل آدمی هست که بدون اندیشه حرکت میکند. برای شناخت این فلسفهها باید مطالعه و اقدام صورت بگیرد. در سطح فرم و تکنیک، رویکرد فرهنگی ما در قبال این ورزشها کاملاً گشوده است. البته باید با یک مواجهه آگاهانه این تکنیکها را فرا گرفت. یعنی باید بفهمیم که عقبه این ورزش های رزمی چه تفکر، آیین و فلسفهای بوده و چطور این فلسفه تا امروز امتداد پیدا کرده است.
تعــــادلِ شکننده
ورزشهای شرقی در ظاهر با سایر رشتههای ورزشی تفاوت محسوسی دارند. حرکات، ضربات، لباس فرم، اصطلاحات، رابطه استاد و شاگرد و خلاصه مجموع مؤلفهها، اینطور نشان میدهد که ورزشهایی مانند کونگفو، جودو، جوجیتسو، آیکیدو، نینجوتسو، کاراته، و ...، بیش از اینکه ورزش باشند، آیین و مسلک هستند. در اصطلاح هم، تعبیر هنرهای رزمی را برای این رشتهها به کار می برند.
واقعیت آن است که فراتر از ورزش و هنر، این رشتهها هرکدام، یک سبک زندگی هستند. سبک زندگی که ریشه در یک فلسفهی خاص دارند و این فلسفه، تلقی منحصر به فرد خود را از هستی، انسان، طبیعت و زندگی دارد. اساساً نقطه قوت فلسفه شرقی این بوده که از طریق عرفان شرقی و به کمک هنرهای رزمی، به زندگی مردم امتداد یافته است.
اما سوال این است که نسبت اسپورت در غرب با مارشال آرتز در شرق چیست؟ کدام یک برای رشد انسان کارآمدتر است؟ مسئله اسپورت و هنرهای رزمی، یکی است. هردو به دنبال پرورش و تربیت [Education] هستند و تربیت حائز دو وجه است: تربیت ذهنی و تربیت بدنی و این دو البته به هم وابسته هستند و رشد هرکدام بدون توجه به دیگری، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
جهانبینی غرب، تربیت را با دریافت هرچه بیشتر ذهن و بدن از بیرون و پروارکردن این دو، صورت میدهد و این فرآیند تربیت، در قالب اسپورت، ظهور و بروز یافته است. جهانبینی شرق اما تربیت را در تخلیه و متعادل کردن بدن و ذهن از عناصر بیرونی میداند و آن را در قالب هنرهای رزمی به وادی عمل درآورده است. تعادل بدن با متعادل کردن دوتاییها بدست میآید. سرما و گرما، رطوبت و خشکی، شادی و غم، یأس و امید و ... بخشی از این دوگانهها هستند که در منطق ثنویتی، باید در کنار هم باشند و به تعادل برسند.
اسلام اما تعادل را در تمام مقولات و مفاهیم تأیید نمیکند. تعادل در منطق توحیدی تنها مربوط به دوتاییهای مادی است که در عالم خلق قرار دارند اما دوتاییهای عالم جعل، نباید به تعادل برسند، بلکه تنها یکی از این دو باید اقامه و دیگری باید زدوده شود. مانند صدق و کذب، خیر و شر و حق و باطل.
غایت نهایی هنرهای رزمی در عالیترین حالت خود، پرورش ذهن و بدن برای رسیدن به تعادل، آرامش و قدرت است. هدف اساسی از اسپورت هم، دستیابی به نشاط، هیجان و قدرت است. میتوان چنین گفت که هردوی این مکاتب، انسان را جزئی از طبیعت دیدهاند که باید مناسبات جسمی و ذهنی او را با طبیعت هماهنگ کنند. به عبارت دیگر، ورزش در نگاه شرقی و غربی، برای بهرهی بیشتر بردن از دنیا توصیه میشود.
در نگاه اسلام اما هدف از ورزش و تلاش برای تندرستی، چیزی فراتر از تعادل و هیجان و قدرت است. ورزش در جهانبینی توحیدی، به دنبال تأمین سعادت اخروی انسان است. بدن مَرکب روح است و عقل سالم در بدن سالم شکوفا میشود. ترکیب قلب سلیم و بدن سالم است که سبک زندگی انسان مسلمان را میسازد. انسان مؤمن در دعای کمیل از خدا میخواهد تا بدن او را برای خدمت به خودش توانمند سازد: «اللهم قَوِّ علَی خِدمَتِکَ جَوارِحی».