قسمت دوازدهم:

هری پاتر

کارشناس میهمان: سید عرفان حسینی
  • زمان پخش: 19 مرداد 1403
  • مدت زمان: 55 دقیقه
  • پخش از: شبکه چهار سیما

هَری پاتِر مجموعه‌ای از هفت رمان تخیلی نوشتهٔ جی.کی. رولینگ، نویسندهٔ بریتانیایی است. این رمان‌ها شرح زندگی جادوگر جوانی به نام هری پاتر و دوستان و دشمنان مدرسه‌اش به ترتیب هرماینی گرنجر و رونالد ویزلی و درِیکو مالفوی است که همگی دانش‌آموزان مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز هستند.

 

جوآن رولینگ

متخلص به جی. کی. رولینگ (J. K. Rowling)، مؤلف، تهیه‌کنندهٔ و فیلم‌نامه‌نویس بریتانیایی است.

عمدهٔ شهرت او برای نوشتن مجموعهٔ فانتزی هری پاتر است که بیش از ۵۰۰ میلیون نسخه فروش داشته‌است. مجموعه‌ فیلم محبوبی به همین نام توسط شرکت برادران وارنر بر پایهٔ این کتاب‌ها ساخته شده است که رولینگ هم از تهیه‌کنندگان قسمت‌های پایانی این مجموعه بود. او با نام مستعار رابرت گالبریث چند داستان جنایی نیز نوشته‌است.

در سال ۲۰۰۷ فهرست ثروتمندان ساندِی تایمز میزان ثروت رولینگ را به ۴۵۴ میلیون پوند (۱٫۰۷ میلیارد دلار) تخمین زد و در بین ثروتمندترین زنان انگلیس رولینگ را در ردهٔ ۱۳ جدول قرار داد.

بر اساس گفته رولینگ، موضوع اصلی داستان مرگ است. همچنین بسیاری از موضوعات دیگر در این داستان ها مانند عشق و تعصب وجود دارد.

داستان پیرامون کودک یتیم یازده ساله‌ای به نام هری پاتر است که یک جادوگر می‌باشد و در دنیای معمولی در کنار خاله، شوهرخاله و پسرخاله‌اش زندگی می‌کند. توانایی او ذاتی است و کودکانی مانند او برای کسب آموزش لازم برای موفقیت در دنیای جادوگری به مدرسه جادوگری هاگوارتز دعوت می‌شوند. هری به عنوان دانش‌آموز وارد مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز می‌شود و اتفاقات داستان از آن‌جا شروع می‌شود. هری تا دوران رشد و بلوغ در آن‌جا پرورش می‌یابد و با مشکلاتی مواجه می‌شود؛ مانند: جادوگری، روابط اجتماعی و عاطفی، چالش‌های نوجوان عادی مانند دوستی و امتحاناتی که به او اجازه راحتی نمی‌دهند و از همه مهم‌تر آماده‌سازی برای تقابل با مشکلاتی که پیش رویش است.

هر کتاب شامل وقایع زندگی هری پاتر در یک سال زندگی‌اش است که مابین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ را روایت می‌کند.

هشت‌گانه‌ی فیلم‌های انگلیسی-آمریکایی هری پاتر، بر اساس کتاب‌های هری پاتر و با همان نام‌ ساخته شده‌اند. رولینگ امتیاز ساخت فیلم را در سال ۱۹۹۹ به شرکت برادران وارنر با قراردادی بالغ بر یک میلیون یورو فروخت. از نکات قابل توجه این قرارداد، اصرار رولینگ بر استفاده از بازیگران انگلیسی در این فیلم‌ها است.

مجموعه آثار دنیای جادوگری هری پاتر از سال ۲۰۰۰ تا به امروز مخاطبان بسیار زیادی را به دنیای فانتزی و اسرارآمیز خود جذب کرده و باعث شد میلیون‌ها کودک با دنیای جادویی هری پاتر آشنا شوند و حداقل تا سال ۲۰۱۱ که موعد انتشار آخرین فیلم بود، هری پاتر بخش بزرگی از زندگی‌شان باشد. در بعضی موارد، شاید کل زندگی‌شان. از مشهورترین بازیگران این مجموعه می توان به دنیل ردکلیف، اما واتسون، روپرت گرینت و آلن ریکمن اشاره کرد.

در سال ۲۰۱۲، هشت‌گانه‌ی فیلم‌های هری پاتر، به پرفروش‌ترین سری فیلم‌های تاریخ با فروشی بالغ بر بیشتر از ۷٫۷ میلیارد دلار رسید. قبل از آن، سری فیلم‌های جیمز باند با فروشی بالغ بر ۶٫۱ میلیارد دلار در جایگاه اول قرار داشت. در ابتدا فیلم هری پاتر و سنگ جادو، به کارگردانی کریس کلمبوس در رده‌ی اول این سری پرفروش با فروشی بالغ بر ۹۷۵ میلیون دلار قرار داشت که بعداً فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ- قسمت دوم، این رکورد را با فروش ۱٫۳ میلیارد دلاری‌اش شکست.

خلاصه ای از آنچه در این قسمت گفته شد

برای مطالعه بیشتر علاقمندان

هری پاتر داستان یک دنیای جادوگری است به موازات دنیای ما. روایت داستان در انگلیس شکل گرفته است. هری پاتر که پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده، در سن ۱۱ سالگی متوجه می‌شود که می تواند یک جادوگر باشد. به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز دعوت می‌شود و می فهمد که قرار است نماد جادوی سیاه داستان توسط او از بین برود. قصه های هری پاتر در هفت کتاب روایت می‌شود. هری در هر قسمت با موضوعی درگیر است و در نهایت لرد ولدمورت؛ ضد قهرمان داستان را شکست می‌دهد. جهان هری پاتر برای کودکان یک دنیای تخیلی ترسیم کرد که قابل دسترس بود. یعنی مولفه‌های جدیدی را توانست استخدام کند. از طرفی داستان در فضای امروز و مولفه‌های امروزی تمدنی و اجتماعی شکل گرفت و این باعث شد تا خوانندگان کتاب و بینندگان فیلم‌ها با آن همزاد پنداری کنند. انطباق هری پاتر با زمان و راحتی همزاد پنداری با آن، طرفداران زیادی را به جهان هری پاتر جذب نمود.

کودکان سعی می‌کردند خودشان را شبیه هری پاتر درست کنند، کلاً جهان­زیست رولینگ نویسنده داستان، بسیار جذاب طراحی شده بود. زیستن در جهانی که رولینگ ترسیم کرده برای بچه ها الهام بخش بود. یعنی توانست یک جهانی را بسازد که به محض اینکه مخاطب با آن مواجه میشد دوست داشت آن جهان را از نزدیک تجربه کند. موزه ها، استودیوها و پارک های مختلفی هم در دنیا برای داستان های هری ساخته شد تا کودکان به آنجا بروند و به طور عینی وقایع داستان را تجربه کنند.

جهان هری پاتر مملو از مولفه های انگلیسی است. در اصل خلق یک جهان انگلیسی است. یعنی جای به جای هری پاتر متوجه می‌شویم که تخیل انسان را به یک تخیل انگلیسی سوق می‌دهد؛ از معماری گرفته تا مراسمات، رفتارها، غذاها و مناسبات عاطفی. رولینگ کاری کرد تا در جای جای جهان همه تخیلشان بشود یک چیز واحد و آن چیز واحد، همان روح انگلیسی است. یعنی روحیه استعمارگرانه در ساحَت تخیّل هم وارد شد. دقیقاً خیال مردم را استعمار کردند. اگر الیزابت دوم ملکه انگلیس در عرصه سیاست بود، کسی مثل رولینگ ملکه انگلیس در عرصه فرهنگ بود. الیزابت دوم از مرزهای آفاقی بریتانیا محافظت می‌کرد و رولینگ مرزهای انفسی تفکر بریتانیایی و روح انگلیسی را گسترش می‌داد. رولینگ در بسط نگاه انگلیسی بسیار موثر و موفق عمل کرد. یک نکته دیگر هری پاتر این است که مولف آن یعنی جی کی رولینگ زنده است و مدام این داستان را بسط می‌دهد و هم اکنون سایت‌های مختلفی را راه اندازی نموده تا مؤلفه‌های هری پاتر را زنده و بروز نگه دارد.

اصلاً چرا جادو به ویژه برای مخاطب هری پاتر جذاب است؟ جادو یک اتفاق خارق عادت است. یک اتفاقی است که ما انتظار دیدنش را نداریم. اگر رویکرد ما و تلقی ما از جهان و زاویه نگاه ما یک تلقی فیزیکالیستی باشد که مبتنی بر قوانین فیزیک و در چارچوب ماده اتفاق می‌افتد، حال اگر یک چیز فرا مادی و خارج از قوانین علم فیزیک اتفاق بیفتد معجزه رخ داده است. در همین خصوص نقد یک سری از جریان های مسیحی به هری پاتر هم این بود که رولینگ جادو را طوری نشان می‌دهد که هم قابل دسترس است و هم قابلیت تئوریزه شدن را دارد. او جادو را از بحث‌های ماوراءالطبیعه به جادوی خوب و بد تبدیل کرده در حالیکه جادو فی نفسه مذموم است. به قول یک منتقد، آثار هری پاتر دروازه های جهنم را به روی نسل هایی از کودکان در سراسر جهان باز کرده در صورتی که خودشان متوجه شوند وارد چه عرصه خطرناکی شده اند!

یکی از کارهای خطرناک رولینگ این است که غیب را با invisible یکی کرده است. نگاه “غیب” خیلی فراتر از “ندیدن” است ولی رولینگ آن را به “غیر قابل مشاهده” تقلیل داده است. در دنیای هری همه چیز هست و یک چیز غایب است و آن هم “خداست“. هری پاتر انسانی بدون خداست! او ویژگی الهی ندارد و در هیچ جای داستان کمکی از سمت بالا به او نمی شود.

اصل کار رولینگ ایجاد یک دنیای ذهنی موازی با دنیای واقعی است و تفاوت جهان او با دیگر جهان های موازی این است که جهان او به شدت موهوم است. یعنی مفهوم وهم یک کلید واژه در داستان‌های رولینگ است. چه بخواهیم و چه نخواهیم نوجوانی که با این وهم در تخیلش زندگی می‌کند، کم کم تفکر و اندیشه‌اش نیز به سمت همان وهم می‌رود و این است که “استعمار خیال” شکل می‌گیرد.

نکته مهمی که در داستان های رولینگ وجود دارد این است که حجم بالایی از مخاطبین با هری پاتر در سنین کودکی آشنا می‌شوند با آن رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند خیال آنها پرورش پیدا می‌کند و این قطعاً در اندیشه آنها نیز اثر می‌گذارد.

نکته بسیار جالبی در بخشی از قسمت یکم هری پاتر وجود دارد که رولینگ به طور ناخواسته بن مایه جهان هری را لو می‌دهد. هری یک آینه جادویی پیدا کرده که وقتی جلوی آن می ایستد به دنبال آرزوهایش می گردد. او اسیر این آینه می‌شود مدام به آن سر می‌زند تا شاید بتواند تصویری از پدر و مادرش را در آن ببیند. یکی از بازیگران به هری می‌گوید: “این آینه نه به ما معرفت می‌دهد نه حقیقت. خیلی‌ها در جلوی این آینه عمرشان را هدر داده‌اند و دیوانه شده‌اند، چون این آینه وهم را به ما نشان می‌دهد.” او به هری می‌گوید: “به این آینه مشغول نشو! خیلی‌ها بودند که جلوی این آینه نشسته‌اند فکر کردند که از طریق این آینه به رویاهایشان دست پیدا می‌کنند ولی به هیچ جا نرسیده اند” !

کودکان ما جلوی فیلم های هری می نشینند و آرزو دارند که بتوانند یک دخل و تصرفی در دنیا داشته باشند که با عالم فیزیک قابل دسترس نیست. آنها این تخیلات را در جهان هری می‌بینند، رویا پردازی می‌کنند و در این رویا پردازی ها زندگی می‌کنند. وقتی هم سن آن ها بالا می‌رود باز هم آن تخیلات در ذهنشان باقی می ماند و به یک هری زنده تبدیل می‌شوند. چون هری در نهادشان نشسته و جهان هری پاتر از طریق اثرگذاری روی قوه حس و تخیل، ایمان را به معنای واقعی کلمه در نهاد مخاطب نابود کرده است. او توانسته از طریق هنر و قوه خیال وارد اندیشه مخاطب شود و حالا در شهر ذهنی مخاطب خود، می‌تواند هر بنایی را که بخواهد بسازد و هر کاری را که بخواهد انجام دهد!

سخن پایانی

مقوله‌ی «روح» در دنیای رولینگ، جایگاه ویژه‌ای دارد؛ از روح «نیک بی‌سر» و «روینا ریونکلاو» تا روحی که توسط دمنتورها مکیده ‌می‌شد و روح والدین هری که با سنگ یادگار مرگ ظاهر شدند، هرکدام نقشی را در داستان ایفا می‌کنند. اما درواقع، روحی که در خود داستان نهفته شده و کالبد کتاب‌ از آن شکل گرفته، «روح بریتانیایی» است. چیزی شبیه به روح ولدمورت که در دفترچه خاطرات تام رایدل، قرار گرفته بود و در «تالار اسرار»، نابود شد.

پادشاهی متحده‌ی بریتانیای کبیر، به عنوان کهن‌ترین تمدن استعمارگر جهان، قرن‌ها از طریق قوه‌ی قهریه‌ی قدرتمند خود که نیروی دریایی سلطنتی و دستگاه اطلاعاتی، بخشی از آن بودند، توانست سرزمین‌های وسیعی از جهان را به انقیاد خود درآورد. از قاره‌ی آمریکا و استرالیا، تا شبه‌قاره‌ی هند، زیر پای افسران انگلیسی، تسلیم سلطنت ملکه ‌شدند.

در دوران معاصر هم، زمانی که قلمرو پادشاه کوچک و کوچکتر می‌شد، «قدرت نرم» در کنار قدرت سخت قرار گرفت تا استعمار کلاسیک، وارد دوران مدرن خود شود.  انگلستان با ایجاد و تبلیغ مؤلفه‌های فرهنگی منحصربه فرد خود، که بخش عمده‌ی آن، فاقد ریشه و عمق تاریخی بودند، توانست به تمدن الهام‌بخش اروپایی تبدیل شود که ملت‌های کهنی همچون هند و چین را تحت تأثیر خود قرار دهد.

دنیای «هری پاتر»، مملو از مؤلفه‌های انگلیسی است. از معماری هاگوارتز و کوچه‌ی دیاگون تا گرینگوتز و هاگزمید و گودریک هالو، از مراسم‌ رقص و موسیقی انگلیسی در حاشیه‌ی مسابقه‌ی سه جادوگر تا دورهمی‌های باشگاه اسلاگهورن، از سبک تربیتی و آموزشی خاص دانش‌آموزان در هاگوارتز تا ساختار اداری وزارت‌ جادو و نظام سیاسی سلطنت مشروطه، از زندگی سنتی طبقه عوام خانواده ویزلی تا زندگی اشرافی طبقه اعیان خانواده مالفوی و بلک، از پذیرش اصل وراثت در انتقال خون جادوگری تا دادگاه‌ رسیدگی به جرائم جادویی و هیئت منصفه‌ی وزارت. حتی در «جام آتش» هم که نویسنده تلاش کرده با تصویرسازی از جام جهانی کوییدیچ، فضا‌ی داستان را کمی بین‌المللی کند، تلمیحی از «فوتبال» و جام جهانی آن ارائه داده‌است که خود، مولود انگلستان و میراث بریتانیا برای جهان مدرن است.

اما چگونه؟ چگونه روح استعمارگر انسان انگلیسی در صفحات کتاب رولینگ جاگرفته؟ چگونه یک رمان فانتزی در رده سنی کودک و نوجوان، می‌تواند در راستای «استعمار» یک تمدن عمل کند؟

پاسخ در متعلَّق استعمار است. استعمار کهن، به منابع مادی و ثروت‌ ملت‌ها، چشم داشت؛ لذا با ارتش نظامی خود به مرزهای جغرافیایی آن قلمرو حمله کرده و پس از شکست حکومت محلی، بر آن‌جا حاکم می شد؛ مانند آنچه که در آفریقا و هند و آسیای شرقی اتفاق افتاد و نام آن را استعمار سخت گذاشتند. مدل به‌روز‌تر استعمار هم که در قرن نوزدهم و بیستم دنبال می‌شد، با نفوذ فرهنگی، علمی و معرفتی در جامعه‌ی هدف آغاز شده و به مرور، بر دستگاه فکری و نظام اندیشه‌‌ی آن ملت مسلط می‌شود؛ مانند آنچه که امروز در کشورهایی همچون هند، ژاپن یا امارات متحده اتفاق افتاده؛ به طوری که فرهنگ، سنت و جهان‌بینی بومی این کشورها تقریباً ازبین رفته یا در حاشیه قرار گرفته و آخرین نفس‌های خود را می‌کشد و در عوض، فرهنگ انگلیسی و سبک زندگی آمریکایی، حاکم و مسلط شده‌است؛ حتی اگر این کشورها در ظاهر، حکومت و ساختار سیاسی مستقلی داشته‌باشند.

اما گونه‌ی سوم استعمار، که «جوآن رولینگ» به‌عنوان میراث‌دار فانتزی‌نویسان بریتانیایی بزرگی چون «Lewis Carroll»،  «John Tolkien» و «Clive Lewis»، آن را به خوبی به‌کار گرفته، متعلق متفاوتی دارد. هدف این نوع از استعمار، نه سرزمین‌ها و ثروت‌ها و منابع طبیعی؛ و نه باورها و دیدگاه‌ها و اندیشه‌ها ، بلکه «ساحت خیال» است.

کمتر کسی است که قبول نکند «جی. کی. رولینگ»، با خلق یک دنیای تخیلی، قلب و فوآد کودکان و نوجوانان جهان را، دست‌کم برای چند نسل، به تسخیر خود درآورد. کودکانی که با خواندن هری پاتر و قرارگرفتن در زیست‌جهان آن، انتظار می‌کشیدند تا نامه دعوت به مدرسه علوم و فنون جادوگری را دریافت کنند یا اگر خون جادوگری هم ندارند، دست‌کم یکبار ماشین پرنده‌ی اقای ویزلی را چند ثانیه قبل از نامرئی شدن در آسمان ببیند.

البته کودک و نوجوان متولد دهه‌های شصت، هفتاد و هشتاد در ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده‌ و آمار فروش کتاب‌های هری‌ پاتر، لااقل تا اواخر دهه هشتاد، مؤید این مطلب است؛ اگرچه مجموعه فیلم‌های هری پاتر هم تبعاً مخاطبان خاص خود را داشته‌اند. اگرچه در مدرسه هاگوارتز، درس «دفاع در برابر جادوی سیاه» برای دانش‌آموزان ارائه می‌شود تا بتوانند از جسم خود در برابر مرگ‌خواران محافظت کنند اما در مدارس واقعی جهان و ایران، درسی برای شناخت جادوی رسانه و دفاع از قلب و مغز خود در برابر آن تدریس نمی‌شود.

خلاصه اینکه، چوب جادوی رولینگ، نه از جنس درخت راج، که از کاغذ و مرکب و با مغزی نه از پر ققنوس، که دربرگرفته‌ی روح انگلیسی است و مؤلف آن، بدون اینکه رمز طلسمی را بخواند، حدود تخیل را در نهاد مخاطب خود معین می‌کند. نسلی که با کتاب‌های هری پاتر بزرگ شده، تخیل خود را با مؤلفه‌های آن جهان، مقید کرده‌‌است. چنین انسانی، شاید آراء فیلسوفان انگلیسی مانند « لاک » و « هیوم » را نخوانده باشد، اما تصویر ذهنی که از یک اندیشمند آینده‌نگر و خردمند دارد، شمایل «آلبوس دامبلدور» است. قهرمان داستان رولینگ که اگرچه سیاه نیست، اما سفید هم نیست. او مصداق بارزی از انسان طراز انگلیسی است. کاراکتری به اصطلاح خاکستری، که خیر و شر را تؤامان دارد و چون وجه خیر در رفتارش غلبه کرده، می‌تواند برای انسان مدرن، الهام‌بخش باشد.

ضدقهرمان داستان هری پاتر، «لرد ولدمورت»، ارباب تاریکی است؛ چون تلاش می‌کند تا با استفاده از جادوی سیاه، بر دنیا مسلط شود. خود رولینگ اما تفاوت زیادی با ضدقهرمان داستانش ندارد. او هم در کسوت یک نویسنده‌ی تمام‌عیار بریتانیایی، تلاش می‌کند تا با استفاده از «جادوی انگلیسی»، بر قوه‌ی تخیل مخاطبین کودک و نوجوان خود مسلط شود. هری پاتر با عبور از لایه‌های روح انسان، صدر و شغاف و قلب را پشت‌سر گذاشته و وارد فوآد انسان می شود، وآن را اشغال می‌کند. همین اشغال فوآد است که موجب می شود یک فرد، تمام رفتارهای خود را با دنیای فانتزی رولینگ تنظیم کند.

اگرچه در دنیای «هری پاتر»، تنها سه افسون نابخشودنی وجود دارد اما، طلسم چهارم را خود رولینگ اجرا کرد. جادویی که برخلاف «ایمپریو»، تنها یک‌نفر را مسخ نمی‌کند، بلکه با جامعه سروکار دارد. افسون چهارم رولینگ، یک نسل را به انقیاد خود در می‌آورد. جادویی که ابزارش از جنس کتاب است و وردش، از جنس داستان. جادویی که «فوآد» انسان را اشغال می‌کند. جادویی برای «استعمار خیال».