قسمت بیست‌و‌چهارم:

باب اسفنجی

کارشناس میهمان: مریم خانمحمد
  • زمان پخش: 18 آبان 1403
  • مدت زمان: 55 دقیقه
  • پخش از: شبکه چهار سیما

از بین کتاب های مختلف فرهنگ عامه و فلسفه، باب اسفنجی و فلسفه کتابی است که مخاطب را شگفت زده می‌کند. از اختاپوس و شپنهاور گرفته تا هوس شهر بیکینی باتم، همه و همه عمق فلسفی این اثر را به نمایش می‌گذارد، انیمیشنی که سال ها از تلویزیون پخش می‌شد و از یک جا به بعد پخشش متوقف شد. در این قسمت از امتداد به هوس شهر بیکنی باتم پرداخته ایم.

باب اسفنجی

باب اسفنجی (SpongeBob) یک مجموعه انیمیشنی در قالب سریال با چندین فصل است که بسیار مورد استقبال تمام طیف های سنی از مخاطبان قرار گرفته است. به طور کلی این انیمیشن و شخصیت های آن به ویژه شخصیت باب اسفنجی بسیار محبوب هستند. این سریال در 13 فصل ساخته شده و علاوه بر آن سه فیلم سینمایی و سریالی به نام کمپ کورال که سال های کودکی شخصیت های سریال باب اسفنجی را روایت می کند و نیز تعدادی بازی ویدئویی و … نیز ساخته شده است.

باب‌اسفنجی، شخصیت اصلی سریال تلویزیونی انیمیشنی آمریکایی باب‌اسفنجی شلوارمکعبی است. باب‌اسفنجی یک اسفنج دریایی است که به عنوان آشپز در رستوران آقای خرچنگ، یک رستوران فست فود کار می‌کند. او غالبا با دوستش پاتریک که یک ستاره دریایی صورتی رنگ است همراه است و در مدرسه قایقرانی خانم پاف تحصیل می کند. باب در قسمت اول در سال 1999 میلادی، ۱۳-۱۴ سال سن داشت و اکنون او 38 ساله است. او به خوش‌بینی و نگرش کودکانه‌اش توصیف می‌شود و تحت تأثیر شخصیت‌های کمدی دیگر از جمله استنلی لورل قرار می‌گیرد.

باب اسفنجی شلوار مکعبی یک شخصیت لیبرال و متفرّد است که بدون خانواده، با یک حیوان خانگی (حلزون) زندگی می کند. اصل و اساس در زندگی او شادی است. شادی به هر قیمتی. حتی در غصه هایش هم بدنبال بخش شاد زندگی است. او هر کاری می کند تا این شادی را کسب کند. این لذت عمیق او از زندگی است. هر کاری دوست داری بکن تا شاد باشی.

باب اسفنجی را همه جا می توان دید. از عروسک روی کیک تولد گرفته تا طرح پارچه و لباس و رو تختی. از روی کیف مدرسه گرفته تا کاغذ دیواری. از تبلیغات کیک گرفته تا بازی ویدیوئی. از جامعه کودکان گرفته تا جامعه بزرگسالان و کهنسالان. همین گستره، نمایانگر میزان محبوبیت این شخصیت است.

باب‌اسفنجی جوایز مختلفی از جمله هشت جایزه قرقره طلایی، چهار جایزه امی، دو جایزه بفتا کودکان را دریافت نمود و سه گانه فیلم های آن در مجموع در حدود 470 میلیون دلار به فروش رسید.

خلاصه ای از آنچه در این قسمت گفته شد

برای مطالعه بیشتر علاقمندان

در خصوص انیمیشن باب اسفنجی، مفاهیم عمیق فلسفی را می‌توان از خود اثر با رویکرد پدیدارشناسی استخراج کرد که برعکس ظاهر اثر که به نظر می‌رسد یک کارتون معمولی بدون محتواست، به شدت مضامین فلسفی قوی و چند وجهی در آن وجود دارد که کمتر در بقیه انیمه ‌ها و کارتون‌ها می‌توان آن را مشاهده کرد.

این انیمیشن در ابتدا در قالب کمیک به بازار آمد و سپس سریال آن در سال ۱۹۹۹ میلادی ساخته شد و مورد توجه کودکان در سراسر جهان قرار گرفت. بعد از آن در سال‌های 2004، 2015 و ۲۰۲۰ میلادی سه گانه­ی فیلم های باب اسفنجی از روی سریال آن ساخته شد. این انیمیشن ۷ شخصیت اصلی دارد که باب اسفنجی به عنوان شخصیت اصلی آن دارای یک روحیه شاد، سرخوش و به دور از رنج است که دوست ندارد رنج را تجربه کند و به دنبال این است که در همه حال، ناراحتی را به شادی تبدیل کند. حتی وقتی با دوستش پاتریک در شرایط بسیار سختی قرار می‌گیرند، اجازه نمی‌دهند که داستان، فضای رنج آوری به خود بگیرد. البته در بسیاری از سکانس ها، این دو شخصیت کمی ساده لوح و تا حدی احمق نیز به نظر می رسند.

همان طور که می دانید، در آثار داستانی معمولاً یک فراز و فرودی برای شخصیت اصلی داستان متصوّر است، به طور مثال شخصیت اصلی یک داستان ابتدا وارد چالش‌های جدی می‌شود و بر اثر این چالش‌ها یک سری رشد شخصیتی در او رخ می‌دهد و به یک الگو تبدیل می‌شود، اما در این انیمیشن علی­رغم اینکه سال‌های زیادی از تولید آن نیز می‌گذرد، شخصیت اصلی داستان یعنی باب اسفنجی هیچگونه رشد و تغییری نکرده است، هیچ تحول و سیرورتی در او دیده نمی‌شود. انگار روایتی است بر مبنای ابسوردیسم و پوچ گرایی. یعنی قرار نیست هیچ اتفاقی برای او بیفتد و تغییری رخ دهد. این شخصیت، همان شخصیتی است که هست! و این شخصیتی هم که هست بسیار قابل قبول است؛ چون هم خودش پذیرفته و هم مخاطب آن را همین گونه دوست دارد!

نکته جالب دیگر این است که باب اسفنجی در زندگی پُست مدرنی که دارد، تنها زندگی می‌کند. این شخصیت با یک حلزونی زندگی می‌کند که در اصل حیوان خانگی اوست و به شدت به او وابسته است. تمام شخصیت‌های این انیمیشن تنها زندگی می‌کنند. یعنی نقش خانواده بسیار کمرنگ است. این مولفه ایندیویژوالیسم یا تفرّدگرایی در زندگی مدرن، مسیر را به سمتی برده که در حال حاضر جزء چالش‌های اساسی اجتماع غربی است.

بعد از جنگ جهانی دوم، این مسیر بی‌معنایی را بیشتر مشاهده می‌کنیم. سوالاتی که جامعه آن روزگار از خود می‌پرسیدند که اصلاً من برای چه زندگی می‌کنم؟ من محکومم به زندگی کردن. در یک اتفاقی قرار گرفتم که خودم تعیین کننده آن نبودم و در یک جبر بایولوژیک و یک جبر اجتماعی در خانواده‌ای متولد شدم و در یک جامعه‌ای قرار گرفتم که هیچ کدام دست من نبود و کاری هم از دست من برنمی‌آمد. در فضای باب اسفنجی بسیاری از این مؤلفه‌ها را شاهد هستیم. یک فضایی برخاسته از جامعه واقعی آمریکایی که در یک فضای انیمه برای کودکان، موضوعات و مضامین پیچیده فلسفی و تفکر فلسفی غرب را مطرح می کند. انگار نسل آینده باید با این دیدگاه‌های فلسفی به طور غیر مستقیم آشنا شود. انگار باید بداند که این جامعه، دیگر آن جامعه‌ای نیست که بخواهیم آن را به سمت کنترل پیش ببریم. مسئله عدم کنترل به شدت در این اثر بیان شده است.

به طور مثال موسیقی راک به عنوان یکی از متدها و مکاتب موسیقی دقیقاً در فضایی که این عدم کنترل جاری شده، (عصر ریشیزم؛ یعنی عصری که بر اساس تئوری‌های ویلهم ریش قائل به این هستند که نباید کنترلی روی انسان‌ها اتفاق بیفتد و آنها باید آزادی مطلق داشته باشند) بر کنترل ذهن غلبه می کند.

 یکی از موضوعاتی که در باب اسفنجی دیده می‌شود، مسئله ایجاد یک شرایط کاملاً تصادفی است. بدین معنی که به صورت تصادفی شخصیت‌ها در یک موقعیت هایی قرار می‌گیرند و تمام کارها هم به صورت تصادفی پیش می‌رود. آنها هیچ اراده‌ای برای آنکه از آن موقعیت خارج شوند ندارد. وقتی بچه‌ها این انیمیشن را مشاهده می‌کنند، (به گفته سازندگان، این اثر برای بچه‌های ۶ تا ۱۱ ساله است که متاسفانه ۳۹ درصد این گروه سنی، بین دو تا ۵ سال است) و هنگامی که این موضوعات سنگین و فلسفی برای بچه‌هایی که ظرفیت ذهنشان حداقل تا ۱۱ سال است مطرح میشوند، چه بلایی سر آنها می‌آورد! چه شک‌هایی که در ذهنِ جوانِ آنها نقش نمی بندد. به همه چیز شک می‌کنند، به هستی، به وجود خود و … بچه‌ها نمی‌توانند این شک را به درستی مطرح کنند، اما ریشه و منشأ آن از همین انیمیشن‌هایی است که در دوران کودکی خود دیده‌اند و آینده و نحوه نگرش آنها را به جهان می‌سازد و بسیار مسئله خطرناکی است هم در حوزه معرفت شناسی هم در حوزه‌های دیگری که می‌تواند آسیب جدی به نحوه نگرش کودکانی که بزرگسالان آینده هستند بزند.

یکی دیگر از کاراکترهای این انیمیشن به نام خرچنگ، نماد ثروت اندوزی و وابستگی به دنیاست. یک شخصیت کاملاً سوداگرانه دارد. خرچنگ دقیقاً نماد و تجسم یافته آن انسان تراز کاپیتالیستی است. انسانی که مدام سرمایه اش را توسعه و گسترش می

دهد. همه چیز برای خرچنگ پول و کالاست. همیشه سوال او این است که چطور می‌توانم از اجسامی که در کنارم قرار گرفته اند، پول در بیاورم و مدام این ثروت را انباشته کنم تا از آن لذت ببرم. در اصل همه چیز او برای به دست آوردن لذت است، پول برای لذت، زمان برای لذت و لذت برای لذت!

و این موضوع رکن اساسی هوس شهر است! کودکانی که پای همچنین انیمیشن‌هایی می‌نشینند که دارند اصالت لذت را تبلیغ می‌کند، بچه‌هایی را تربیت می‌کنند که تمام کارهای آنها معطوف به لذت باشد. وقتی همین کودکان بزرگ می شوند، دیگر حتی حاضر به ازدواج و فرزندآوری نیستند. چون این ازدواج و فرزندآوری، محدود کردن آن لذت‌هایی است که تا الان داشتند آن را تجربه می‌کردند و البته این جنس لذت؛ این جنس لذت دنیای مدرن و پست مدرن با آن لذت معنوی بسیار متفاوت است.

دقیقاً آن تلقی خودمحوری که معطوف به لذت بردن خود “من” است یعنی همه چیز باید در مسیر لذت “من” قرار گیرد و از دل این تفکر جدید، تعریف جدیدی از انسان به وجود می‌آید، انسان‌هایی که باید برای آنها سندی مثل سند ۲۰۳۰ منتشر شود!

سخن پایانی

کارشناسان و تحلیل‌گران متعددی در رابطه با انیمیشن باب اسفنجی و اقتباس‌های آن، اظهار نظر کرده‌اند و این اثر را دارای مفاهیم فلسفی و به ویژه، جامعه‌شناختی دانسته‌اند. «Bikini Bottom»، یا هوس‌شهر زیر آب، نمونه‌ای از یک جامعه مدرن است که شخصیت‌های مختلف در آن به زندگی روزمره خود می‌پردازند. شخصیت‌هایی که می‌توان آن‌ها را با نمونه‌هایی از نظریات جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی، تجزیه و تحلیل نمود.

شیخ صدوق – رضوان‌ا... تعالی علیه – در جلد یکم کتاب الخصال – حدیثی را از امام سجاد (ع) نقل می‌کند که به نظر می‌رسد کارآمدترین قالب فکری و رویکرد نظری را در شناخت، تحلیل و تبیین ابعاد مختلف اثر «باب اسفنجی» در اختیار ما قرار دهد.

امام سجاد (ع) در این حدیث، جامعه را در شش طبقه، دسته‌بندی می‌کنند و به روش تمثیل و سپس تطبیق، ویژگی هر یک از این شش گروه را، شرح می‌دهند:

طبقه اول این دسته‌بندی، شیرها هستند. یعنی نماد و تمثیلی از حاکمان، سردمداران جوامع و اصحاب قدرت که پیوسته درصدد تسلط و سیطره بر دیگران هستند و در این راه، تمام اراده و تلاش خود را به کار می‌گیرند.

طبقه دوم مردم، گرگ‌ها هستند که نمادی از تجار و فعالین اقتصادی‌اند. کسانی که برای فروش کالای خود تبلیغ و برای خرید کالای دیگران، آن را مذمت می‌کنند. اراده این دسته، معطوف به ثروت است، ثروتی که اصالت دارد و نحوه بدست‌آوردن آن، مسئله ثانویه است.

طبقه سوم، سگ‌ها یا اصحاب رسانه هستند که به وسیله‌ی زبان تند و تیزشان، دیگران را به تبعیت و تسلیم وادار می‌کنند. این گروه هم، اراده خود را از طریق ابزار و تکنیک‌های رسانه‌ای، بر دیگران تحمیل می‌کنند.

طبقه چهارم جامعه‌، روباه‌ها هستند که با نیرنگ و فریب، در لباس دین و معنویت، از ایمان مردم ارتزاق کرده و اراده‌ی خود را با توسل به نفاق و دورویی اعمال می‌کنند.

و اما طبقه پنجم جامعه از نگاه امام سجاد (ع)، آن بخش از توده مردم و عوامی هستند که به هیچ عمل قبیح و زشتی دعوت نمی‌شوند مگر آنکه به آن پاسخ می‌دهند. مهمترین ویژگی این گروه از مردم که به تعبیر امام سجاد، خوک‌های جامعه هستند، بی‌تفاوت بودن آن‌ها در نسبت با حق و باطل است. یعنی برای خوک‌صفتان، فرقی ندارد چه کسی ظلم می‌کند و چه کسی مظلوم است؛ تفاوتی ندارد که کار درست چیست و کار نادرست کدام است؛ انسان خوب و انسان بد، در دایره شناخت آن‌ها تعریف نمی‌شود؛ بلکه تنها چیزی که باید بدان فکر کرد، گذراندن لحظات زنده بودن، با شهوات و غرایض حیوانی و اتصال قطعات عمر کوتاه به یکدیگر است.

روح کلی انیمیشن «باب اسفنجی» که بیش از دو دهه، ذهن و قلب کودکان و نوجوانان سراسر جهان را درنوردیده، اصالت بخشی به طبقه پنجم جامعه‌شناسی امام سجاد، یعنی جامعه خوکی است. باب اسفنجی و پاتریک به عنوان شخصیت‌های اصلی این اثر، هیچ فهمی از حکمت حیات و هدف آفرینش ندارند و زندگی آن‌ها از حداقل «معنا» هم بی‌بهره است. باب اسفنجی خواسته یا ناخواسته در ماجراهای سخیف متعددی قرار می‌گیرد و بدون اینکه تشخیص درستی از خیر و شر داشته باشد، صرفاً با گذراندن مراحل مختلف بازی، غالب یا مغلوب می‌شود. شخصیت‌های «بیکینی باتم»، هریک به نحوی با طبقات پنج‌گانه‌ی جامعه‌شناسی امام سجاد، نسبت برقرار می‌کنند و در بازی پوچ زندگی، تصمیم و اراده خود را رقم می‌زنند.

اما قهرمان بزرگ این نبرد اراده‌ها، خود باب اسفنجی است که اتفاقاً نماد بی‌ارادگی، پوچی و تهی‌بودن از معناست. اگرچه در بسیاری از متون و تحلیل‌ها راجع به این اثر، به مخنث بودن کاراکتر باب از جهت جنسی اشاره شده است و او را یک «بدون‌جنسیت» معرفی کرده‌اند، اما در حقیقت، اصل خنثی بودن این شخصیت کارتونی، در تشخیص و تصمیم او نسبت به حق و باطل است. باب اسفنجی به معنای واقعی کلمه، خنثی است. خوک خنثی‌ای‌ که می‌خندد و می‌خنداند.