معلق میان دو جهانی بینی، غوطه ور در دو اندیشه فلسفی و نهایتا ظهور اندیشه ای وام گرفته از شرق و غرب امتداد یافته تا استیو جابز. در قسمت بیست و دوم امتداد ضمن بررسی استیو جابز و فلسفه بیشتر از او گفته ایم، از او و جهان مک، جهانی که در همین نزدیکی است.
استیو جابز در 24 فوریه 1955م (5 اسفند 1333ه.ش) از مادری به نام جوئَن کارول شیبل که از تبار آلمانی-سوئیسی بود و پدری سوری عبدالفتاح جان جندلی که هر دو دانشجو بودند، در شهر سانفرانسیسکو کالیفرنیا در ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد و در 5 سالگی تحت حمایت پل رینهولد جابز و همسرش که یک ارمنی آمریکایی به نام کلارا هاگوپیان بود قرار گرفت و به فرزندی پذیرفته شد. هنگامی استیو ۵ ساله بود، خانوادهی جابز از سانفرانسیسکو به مانتین ویو در کالیفرنیا نقل مکان کردند. مانتین ویو در درهی سیلیکون قرار داشت. استیو، فرزند دره بود و روح و انرژی دره سیلیکون بر اعماق وجود استیو تأثیر گذاشت. بعدها، پل و کلارا دختری به نام پتی را به فرزندخواندگی پذیرفتند. پل جابز که یک مکانیک ماهر کارخانه ساخت لیزر بود، مقدمات ابتدایی الکترونیک و طریقه کار با دستها را به پسرش آموزش داد. کلارا جابز یک حسابدار بود و به استیو خواندن را پیش از رفتن به مدرسه آموخت. جابز در سال ۱۹۹۵ در پاسخ به این سؤال که میخواهد چه چیزهایی را به فرزندانش منتقل کند، چنین گفت: «تنها میخواهم برای آنها به همان خوبی باشم که پدرم برای من بود و در تمام مدت زندگیام نیز به این مسئله فکر میکنم.»
۲۴ فوریه ۱۹۵۵: استیو جابز در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، به دنیا آمد.
۱۹۵۹: استیو جابز به مدرسه ابتدایی مونتسوری (Monta Loma Elementary) در کالیفرنیا ملحق شد.
۱۹۶۰: خانواده جابز به مانتین ویو در نزدیکی کالیفرنیا اسکاتس ولی منتقل شدند. استیو به مدرسه ابتدایی دیگری در این منطقه رفت.
۱۹۶۹: استیو مدرسه آموزشی متوسطه Cupertino Junior High School را ترک کرد و به مدرسه Homestead High School در کوپرتینو پیوست.
سپتامبر ۱۹۷۲: پس از فارغالتحصیلی از Homestead High School، وی به رشتهی شیمی در دانشگاه رید (Reed College) در پورتلند، اورگن، پذیرفته شد.
آوریل ۱۹۷۲: استیو وازنیاک و استیو جابز با هم آشنا شدند و این آشنایی بنیانگذاری شرکت اپل را در آینده رقم زد.
۱۹۷۶: استیو جابز و استیو وازنیاک به همراه رون وین و مایک مارکوئولا شرکت اپل را تأسیس کردند.
۱۹۷۷: اپل اولین محصول تجاری خود یعنی کامپیوتر شخصی Apple II را عرضه کرد.
۱۹۸۰: اپل عرضه محصولی با نام Lisa که یک کامپیوتر شخصی با رابط گرافیکی بود.
۱۹۸۳: از شرکت اپل اخراج شد اما سپس شرکت NeXT را تأسیس کرد.
۱۹۸۴: اپل کامپیوتر Macintosh را معرفی کرد که تأثیر بزرگی در صنعت کامپیوتر داشت.
۱۹۸۶: شرکت NeXT به شرکت اپل بازگشت.
۱۹۹۶: استیو جابز به عنوان مدیر عامل اپل بازگشت.
۲۰۰۱: معرفی iPod، که ابتدای انقلاب موسیقی دیجیتالی را نشان داد.
۲۰۰۳: معرفی iTunes Store، که اینترنت به عنوان راهی برای خرید موسیقی مورد تأیید قرار گرفت.
۲۰۰۷: معرفی iPhone و ورود به عرصه تلفنهای هوشمند.
۲۰۱۰: معرفی iPad و ایجاد یک بازار جدید برای تبلتها.
۵ اکتبر ۲۰۱۱: استیو جابز درگذشت.
۱۹۵۵-۱۹۷۲: دوران کودکی و جوانی استیو جابز. در این دوره او به تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود پرداخت و درگیر علایق تکنولوژیایی و الکترونیکی شد.
۱۹۷۲-۱۹۷۴: تحصیل در دانشگاه رید و ترک تحصیلات. استیو جابز به دانشگاه رید در سال ۱۹۷۲ پذیرفته شد، اما پس از مدت کوتاهی تصمیم به ترک تحصیلات گرفت و از دانشگاه انصراف داد.
۱۹۷۴-۱۹۷۶: سفر به هند و کار در Atari. پس از ترک دانشگاه، استیو جابز به هند سفر کرد و تجربههای معنوی و فرهنگی کسب کرد. پس از بازگشت به آمریکا، در شرکت Atari کار کرد و به توسعهی بازیهای ویدئویی پرداخت.
۱۹۷۶: آشنایی با استیو وازنیاک و تأسیس اپل. استیو وازنیاک کامپیوتری با نام Apple I ساخت و جابز با ایدهی تجاری آن، پیشنهاد همکاری به وازنیاک داد. این آغاز همکاری بین دو نفر منجر به تأسیس اپل شد.
۱۹۷۶-۱۹۸۵: دورهی رشد اپل. این دوره شاهد معرفی محصولات موفقی چون Apple II و Macintosh بود که نقطهی عطفی در تاریخ صنعت کامپیوتر بود. جابز به عنوان یک رهبر نخبه و خلاق در این دوره شناخته میشد.
۱۹۸۵-۱۹۹۶: ترک اپل و تأسیس شرکتهای دیگر. پس از تنشها در اپل، جابز از شرکت استعفا داد و شرکت NeXT را تأسیس کرد که به توسعه کامپیوترهای پرقدرت معطوف شد. همچنین در این دوره شرکت Pixar را نیز تأسیس کرد که در زمینه انیمیشن فیلمی با استعداد شناخته میشد.
۱۹۹۷-۲۰۱۱: بازگشت به اپل و دوران تأثیرگذاری مجدد. استیو جابز در سال ۱۹۹۷ با خرید شرکت NeXT به اپل بازگشت. این دوره نمایانگر عرضه محصولات مانند iMac، iPod، iPhone و iPad بود. استیو جابز در این دوره به عنوان یک افسانه در عرصهی فناوری و کسب و کار شناخته میشد.
۲۰۱۱: درگذشت استیو جابز. در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۱۱، استیو جابز به علت سرطان ریه درگذشت.
رابرت نویس: رابرت نویس، مؤسس شرکت Xerox PARC، تأثیر زیادی بر جابز داشت. جابز در دیدار با تکنولوژی موسوم به ویندوز گرافیکی و ایدهی یک رابط کاربری گرافیکی در Xerox PARC الهام گرفت که در آینده به ایجاد محصولاتی چون Macintosh از اهمیت بالایی برخوردار بود.
مایکل مور: مؤسس شرکت مایکروسافت، مایکل مور، در دوران مختلف رقابتهای فناوری با اپل، تأثیر بر جابز داشت. رقابتهای این دو شرکت و تأثیر آن بر استراتژیها و تصمیمات جابز در توسعه محصولات و سیستمعاملها، به وضوح قابل مشاهده است.
نلسون مندلا: نلسون مندلا، یکی از بنیانگذاران حرکت مدرن "زبان مارکاپ" (Markup Language) و پروژهی تدوین متن با استفاده از این زبان (پروژهی Xanadu)، تأثیر بر جابز گذاشت. ایدههای مندلا در مورد تجربهی کاربری و پیوندگاههای متنی، تأثیراتی را در طراحی وبسایتها و اشتراکگذاری محتوا به وجود آورد.
لاری تسرنر و سرگئی برین: بنیانگذاران شرکت گوگل، لاری تسرنر و سرگئی برین، از همکاران جابز در محصولات مشترکی چون مرورگر اینترنت Safari بودند. این همکاریها تأثیراتی در زمینهی نرمافزارها و خدمات اینترنتی داشت.
ویلیام گیبسون: نویسندهی علمی-تخیلی و پدیدآورندهی مفهوم کیبرپانک، ویلیام گیبسون تأثیر زیادی بر ایدههای طراحی و معماری محصولات اپل داشت. مفاهیمی چون تمرکز بر زیبایی و کارایی محصولات، در تئوری کیبرپانک وجود دارند.
برای مطالعه بیشتر علاقمندان
پدر و مادری که عهده دار سرپرستی جابز شدند، نقش مهمی در ساختن آینده او ایفا کردند. مخصوصا پدر جابز که خودش در همین فضای برنامه نویسی کامپیوتر فعالیت داشت و توانست راهنمای خوبی برای جابز باشد. شخصیت اجتماعی جابز هم به نوعی شکل گرفته بود که خیلی در ساختار ها نمی گنجید، از بازیگوشی های فراوانش در مدرسه تا انصراف از دانشگاه و عملاً فرد ساختارشکنی در زندگی بود. دوستی به اسم دانیال داشت که فرد ثروتمندی بود و علاقه مند به مکاتب شرقی مثل بودا و زِن. او باعث آشنایی استیو جابز با مکتب بودا شد. جابز بعد از این آشنایی، راهی سفر هند شد. او هفت ماه در هند به دنبال روشنگری معنوی بود. از سبک زندگی بودایی تاثیر گرفت و این شناخت معرفتی فکری که از شرق گرفته بود را حفظ کرد. در اصل یک شناخت التقاطی که بعداً در شخصیت او هم دیده شد. او یک سبک زندگی و لایف استایل آمریکایی داشت و بخشی هم به خاطر کنجکاوی، میل به معنویت و گرایشاتی که به شرق داشت از بودیسم و هندوییسم اثر گرفت و مولفههایی که در شخصیت او نمایان می شد، تاثیراتی بود که از بودیسم گرفته بود و بعدها هم به سبک زندگی او تبدیل شد.
جابز متولد ۱۹۵۵ میلادی است و دقیقاً در دوره ای رشد یافت که در سطح سیاستهای کلی جامعه، یک کنترل حداکثری بر جامعه غرب ایجاد شده بود. نتیجه این کنترل حداکثری، یک واکنش طبیعی و یک واکنش ضد کنترلگری بود که ما آن را از دهه 1950 میلادی به بعد میبینیم. دقیقاً زمانی که جابز نوجوانیاش را در یک فضای خارج از کنترل، در یک فضای اعتراضی به مولفههای کنترلگری که در جامعه وجود داشت طی نمود. به این دوره، عصر رایشیزم نیز اطلاق میشود. رایش نظریهای در قالب روانکاوی اجتماعی بیان میکند که حرف اصلی آن این است که انسان مملو از انرژی جنسی است و این انرژی باید آزاد شود تا ظهور و بروز پیدا کند و اگر سرکوب شود، در سطح فردی نتیجهاش این است که ما با بیماریهای روانی مثل سادیسم و مازوخیزم و غیره مواجه خواهیم بود و این فرد بیمار است که جامعه بیمار را میسازد. لذا از کنترلگرها و مراجع قدرت خواست تا این کنترلها را کنار بگذارند تا جامعه سالمی داشته باشیم.
اگر بخواهیم دقیقاً بگوییم زمانه جابز چطور شکل گرفته باید دیدگاه چند نفر را به خوبی بشناسیم. یکی از آنها ویلهم رایش است که در سطور بالا به نظریه او پرداختیم. دیگری آلفرد کینزی است که بیشتر در حوزه فیزیولوژی مناسبات جنسی، نظریه آزادی جنسی را مطرح کرده است که مکمل رایش است. همینطور ژان پل سارتر و اگزیستانسیالیسم سارتری و آن نگاه آزادی و مولفه اصلی که در اگزیستانسیالیسم سارتر قائل است و میگوید: انسان باید آزاد باشد تا به آن چیزی که خود انسان هست و آن حد اعلای انسانیت دست یابد. تلقی سارتر همچنان تلقی فرویدی است ولی این بار به جای اینکه آن بعد غیر عقلانی را کنترل کند، میگوید همه را آزاد بگذارید تا غرایض خودش را بیان کند. سارتر در نظریهاش قائل به سه حالت است. او میگوید در وضعیت تبدیل شدن انسان به انسان متعالی که یک وجود آگاه است و برای او انتخاب آزادی و اراده موضوعیت دارد، سه حالت متصور است:
در حالت اول، انسان به عنوان یک وجود آگاه، به آگاهی خودش پی میبرد. یعنی متوجه میشود که یک موجود آگاه است. همان چیزی که در زندگی جابز و در دوره جوانی او مشهود است. او نگار گمشدهای در خودآگاهی خودش دارد که میخواهد به هر نحوی آن را پیدا کند، حتی اگر سفری طولانی به هندوستان باشد.
در حالت دوم، در فرایند اگزیستانسیالیسم و تبدیل شدن انسان به انسان متعالی از نگاه غربی و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب که انتظارش را دارد، انسان به عنوان یک موجود آگاه مواجه میشود با دیگرانی که آنها هم آگاهی دارند. حالا برقرار کردن این نسبت با آگاهی دیگران از دو حالت خارج نیست. یا شما به آگاهی دیگران کشیده میشوید، یعنی مرعوب وجود و آگاهی دیگران میشوید و به غلامِ اربابِ آگاهیِ دیگران تبدیل میشوید یا آنها را به سیطره خود در میآورید و شما ارباب آنها می شوید و دیگران را در درون خود هضم می کنید. این موضوع دقیقاً مطابقت دارد با دورهای که جابز میخواهد شرکت اپل را تاسیس کند. او یک حس خود برتربینی و استیلای عجیبی دارد که قائل است از دیگران برتر است، در چند پله بالاتر ایستاده و میخواهد آگاهی دیگران را به درون خودش بکشد.
حالت سوم در نگاه سارتری، حرکت به سمت یک وجود متعالی مطلق و کمال یافته است که سارتر به او به عنوان وجودی که هیچ فقر و ضعفی در آن نیست، اشاره میکند. حالا انسان به عنوان یک وجود آگاه در نسبت با این ایدهآل قرار میگیرد، سعی میکند این وجود مطلق را در درون خودش بکشد و این جاست که این توهم، به درون او کشیده می شود. در اصل این حالت سوم، توهم “خداشدگی” را به انسان میدهد.
این عصر رایشیزم تا جایی ادامه پیدا میکند و فضای اندیشه غرب را به سمتی می برد تا یک تلقی جدیدی را از انسان صورتبندی کند که ما اوج آن را در نظریه آبراهام مازلو و آن هرم خود شکوفایی انسانی میبینیم. این نظریه تاکیدش بر “خود” است. در سطح اول و کف هرم، میگوید نیازهای فیزیولوژیکی انسان باید برطرف شود، در لایه بعدی این هرم، نیاز به امنیت و آرامش مطرح می شود و در لایه بعدی نیاز به تعامل، عشق، محبت و احترام و نهایتاً بعد از طی این سطوح به خود شکوفایی میرسیم. مسئله اصلی این است که تاکید زیادی روی “خود” شده و این “خود” به هر نحوی و فارغ از همه کنترلهایی که در جامعه وجود دارد باید شکوفا شود. لذا باید در ذهنمان و در مسیر رشدمان که از دوره کودکی تا به حال شکل گرفته، این پلیس کنترلگر درونمان را بکشیم و در یک فضای اگزیستانسیالیسم به آن خود شکوفایی برسیم.
نکته جالبی که در این جا وجود دارد این است که کسی مثل جابز آمد تا حرف از محصولی برای “خود”ها بزند. یعنی گوشی اپلی که دست میگیریم انگار تجلی خود ماست و نکته جالبتر اینکه تمامی محصولات اپل با “I” شروع میشود؛ آیفون، آیپاد، آیمک و … یعنی این محوریت روی “خود” حتی در محصولات هم نمایان است. یعنی تمام این محصولات و تکنولوژیهایی که وجود دارد، برای من است و من با توجه به خلق همه این تکنولوژی ها، خودم را خالق آنها می دانم. نگاه شرقی جابز به محصولاتش جالب است. او به نوعی قائل است که اراده بشر همواره به سمت حیات است. او این اراده را به سمت محصولات خودش معطوف می کند و گویی روح جابز بعد از مرگش از جسم او خارج شده و در محصولاتش حلول و امتداد پیدا کرده است. یعنی جابز امید داشته که بعد از مرگش با محصولاتش زنده بماند. این امر زمانی اتفاق میافتد که اصالت، با حیات این دنیایی باشد. وقتی خود شکوفایی مازلو، غایت انسان این دنیایی میشود، بعد از مرگ هم اتفاقی که میافتد این است که در همین دنیا باید حیات جریان داشته باشد و این جریان داشتن حیات در جابز یعنی حلول و تناسخ در محصولاتش. او معتقد است که وقتی محصولات “من” در جامعه بیشترین تکثیر را دارد، یعنی “من” به نوعی در جامعه تکثیر شدهام و “من” در جامعه زندهترم!
استیو جابز مولود دوران کنترل است. دوره سرکوب از طریق تحمیل نظم بر جامعهی مدرن؛ دورهی گذار از مدرنیسم به پستمدرنیسم که ویژگی اصلی آن، بحران معنا بود؛ و طبعاً حاصل این دوره، نسلی از جوانان بودند که در طغیان علیه کنترل و پیداکردن راهی برای رهاسازی ذهن و امیال خود، در جستجوی معنایی برای زندگی، دلیلی برای زنده ماندن و انگیزهای برای جنگیدن، به معنویتهای بشرساختهی شرقی و سرخپوستی، پناهنده میشدند. جهانبینی تمدن غرب، دیگر پاسخ قانعکننده و جذابی برای روح انسانها نداشت و همزمان، نداهای جذابی از شرق به گوش میرسید و بازار امثال «اوشو» و «کوئیلو» گرم شده بود. در این دوره است که جابز جوان راهی هند میشود.
در متن غرب هم اگزیستانسیالیسم سارتری، نوعی برتریجویی وجودی را تئوریزه میکند؛ هنگامی که فرد درمییابد که زندگی او هیچ نیست جز بخشی از زندگی دیگران. این اکستاز و حرکت وجودی، حس برتری و رهایی به فرد میدهد. جابز این حس را تجربه کرده بود. اپل هم به عنوان مولود و تجسم جابز، چنین حس برتریجویی وجودی را به فرد میدهد. جابز با آیفون به مالک خود، حس وجود داشتن میدهد؛ این تلقی که «من هستم.» یا به تعبیر دقیقتر، «من هم هستم». بشر مدرن گویی با داشتن «اپل»، توانسته گازی از آن سیب بهشتی که میوهی درخت دانش بود، بزند.
و اینگونه جابز تبدیل به آیکون شد. آیکون در فرهنگ غرب مسیحی به تمثال و شمایل حضرت مسیح (ع) اشاره دارد؛ تجسد خدا در قالب بدن مسیح که از طریق آیکون و تمثال او همیشه جلوی چشمها قرار میگیرد تا یادآور وجود خدا باشد. اومانیسم امروز با آیکونشدن انسانها به غایت خود رسیده است. انسانهایی که با عنوان سلبریتی شناخته میشوند. استیو جابز یک سلبریتی تکنولوژی است که به قول پیت وارد در کتاب «خدایان بدکردار»، در جایگاه خدایی نشسته است.
جابز البته اولین کسی نیست که سودای رقابت با خدا را دارد. قرآن کریم، روایتگر داستان فرعون است که طغیان کرده و خود را هم ردیف خدا قرار میدهد؛ ]«إنّه طَغیٰ»[؛ اپل و امثال اپل که خودپسندی و برتریجویی وجودی ایجاد میکنند، از مظاهر و تجلیات شرک هستند. استیو جابز که خود از جوانی، آلوده به انواع معارف غیرتوحیدی بود، با سیب درخت ممنوعهای که تقدیم بشر کرد، جهانی را هم به آن انحراف، آلوده نمود؛ انحراف قرار گرفتن «من» در جایگاه «خدا»، به واسطهی تکنولوژی برتر. در دلالتجویی برای نماد i در عنوان محصولات اپل هم، برخی کارشناسان معتقدند که این حرف، نماد ضمیر انگلیسی «I» به معنای «من» است.
در نهایت، جامعهی جهانی باید از أنانیت و خودپسندی که شرک مدرن به بار آورده پاک و تزکیه شود. بشر باید بداند که خدا نیست، اما میتواند خلیفه و جانشین او شود؛ بین خدا شدن انسان با جانشین خدا شدن، فاصله از شرک تا توحید است. کسی میتواند جانشین خدا شود که آیت او باشد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «من آیت کبری هستم» [فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ] به عنوان یک انسان تراز، آن نشانی بزرگ که بشر را به خدا رهنمون میکند، علی علیه السلام است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً ...﴿30﴾
هنگامي كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روي زمين جانشينی قرار خواهم داد... (۳۰) بقره
غرب با دامن زدن به أنانیت و خودپرستی، تحت عنوان ایدئولوژیهای دهانپرکنی همچون اگزیستَنسیالیسم و معنویتهای متوهمانهی شرقی و تجلی آنها در کالاها و محصولات لوکسی مانند اپل، و آیکون کردن اشخاصی همچون استیو جابز، ایلان ماسک، جف بزوس و دیگران، بشر را در وادی تهی توهم، هر چه بیشتر فرو میبرد. معنویت توحیدی اما با آیتشدگی انسان، او را بالا میبرد تا جایگاه خلیفةاللهی را به او بشارت دهد.
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿165﴾
و او كسي است كه شما را جانشينان خود در زمين قرار داد، و بعضي را بر بعض ديگر، درجاتي برتري داد تا شما را به آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد مسلما پروردگار تو سريع الحساب، و آمرزنده مهربان است. انعام