قسمت نهم:

آلیس در سرزمین عجایب

کارشناس میهمان: ریحانه عزیزی دلشاد
  • زمان پخش: 29 تیر 1403
  • مدت زمان: 55 دقیقه
  • پخش از: شبکه چهار سیما

می تونم تصور کنم که در حال حاضر تو حسی داری شبیه به حس آلیس؛ از سوراخ خرگوش داری پایین می افتی. اگه قرص قرمز رو انتخاب کنی، توی سرزمین عجایب باقی می‌مونی و من بهت نشون می‌دم که این سوراخ خرگوش چقدر عمیقه…

 

لوئیس کارول

لوئیس کارول، نویسنده رمان آلیس، استاد منطق است که در حوزه منطق نمادین و منطق ریاضیات کار می‌کند. کاملاً با این فضا آشناست. او به سمت داستان پردازی های منطقی می رود و آلیس در سرزمین عجایب را می آفریند تا بتواند از طریق سرگرمی، مفهومی جدید برای بچه ها ایجاد کند. این بحث به هم ریختگی و آشفتگی هم که در سرزمین عجایب دیده می‌شود به نوعی تصویر کردن جهانیست که در آن جهان پدیده ها آنطور که انتظار داریم اتفاق نمی‌افتد.

آلیس دختر امپول زن چارلز کینگزلی جهانگرد است که در ۷ سالگی خواب سرزمین عجایب را می‌بیند و به آن‌جا وارد می‌شود. ۱۳ سال بعد آلیس برای ازدواج با لرد هانریش به اجبار به یک مهمانی وارد می‌شود و سپس با دنبال کردن یک خرگوش، به یک چاله عمیق سقوط می‌کند و برای بار دوم وارد سرزمین عجایب می‌شود. در آن‌جا می‌فهمد که ملکه سرخ علیه خواهرش ملکه سفید شورش کرده و اوضاع سرزمین عجایب به هم ریخته‌است. او باید شمشیر نورانی را که در قصر ملکه سرخ است به دست بیاورد و به وسیله آن سر اژدهای ملکه را از تنش جدا کند.

آلیس در مسیرش با موجودات زیادی آشنا می‌شود و بعدها با کمک آن‌ها شمشیر را به دست می‌آورد. روز نهایی فرا می‌رسد و دو ملکه با ارتششان به میدان جنگ می‌روند. آلیس با اژدهای ملکه سرخ وارد جنگ می‌شود و با شمشیر سرش را از تنش جدا می‌کند.

ملکه سرخ شکست می‌خورد و به همراه شوالیه اش تبعید می‌شود. درآخر، آلیس که کارش را در سرزمین عجایب تمام کرده با نوشیدن خون اژدها دوباره به دنیای واقعی بر می گردد و با ازدواج با هانریش مخالفت می‌کند. بعد به سمت رؤیای پدرش که سفر به تمام نقاط جهان بود می‌رود.

ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب (به انگلیسی: Alice's Adventures in Wonderland) نام کتابی است که لوئیس کارول در سال ۱۸۶۵ منتشر کرد. این کتاب برای کودکان نوشته شده‌است.

آلیس در سرزمین عجایب درطی یک قرن و نیم بی‌وقفه تجدید چاپ شده و نه‌تنها در عرصه چاپ و نشر کتاب و تصویرگری، بلکه در دیگر عرصه‌های هنر نظیر پویانمایی، فیلم، موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز تأثیرگذار و الهام‌بخش بوده‌است. این داستان یکی از بهترین نمونه های ژانر ادبیات بی سر و ته به حساب می آید. ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب یکی از مشهورترین آثار ادبیات ویکتوریایی محسوب می‌شود و به ۱۷۴ زبان ترجمه شده است.

کارگردان: تیم برتون

تهیه‌کننده: ریچارد دی زانوک، سوزان تاد، جنیفر تاد

نویسنده رمان: لوئیس کارول

نمایشنامه: لیندا وولورتون

بازیگران:  جانی دپ، ان هتوی، هلنا بونهام کارتر، کریسپین گلاور، آلن ریکمن، میا واشیکوفسکا، لینزی دانکن

موسیقی: دنی الفمن

توزیع‌کننده: والت دیزنی پیکچرز

فیلم آلیس در سرزمین عجایب در مارس 2010 اکران شد و البته بلافاصله فروش قابل توجهی در گیشه ها به دست آورد. این فیلم با بودجه ای حدود 200 میلیون دلار توانست در سینماهای جهان بیش از 1 میلیارد دلار فروش داشته باشد.

این اثر توانست در هشتاد و سومین دوره از مراسمات جایزه ی اسکار، سه نامزدی به دست آورد. اول، نامزدی دریافت جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی هنری که آن را رابرت استرامبرگ و کارن اوهارا برنده شدند. دوم، نامزدی دریافت جایزه اسکار برای بهترین جلوه های بصری و سوم، نامزدی دریافت جایزه اسکار برای بهترین طراحی لباس که آن را خانم کالین آتوود برنده شد. علاوه بر این جوایز فراوانی در سایر فستیوال ها نصیب این فیلم شد.

خلاصه ای از آنچه در این قسمت گفته شد

برای مطالعه بیشتر علاقمندان

رمان آلیس در سرزمین عجایب توسط لوئیس کارول در سال ۱۸۶۵ میلادی نوشته می‌شود و در سال ۱۹۰۳ تنها ۸ سال بعد از اختراع سینما یک داستان ۱۵ دقیقه‌ای در زمان early cinema با اقتباس از این اثر ساخته می‌شود. در سال های متمادی بیش از 13 بار از روی این داستان فیلم ساخته می شود که آخرین اثر مربوط به سال ۲۰۱۰ میلادی و به کارگردانی تیم برتون ساخته می‌شود. فیلم تیم برتون یک نمونه اقتباس میانجی از رمان اصلی است و یک سری شخصیت ها را حفظ کرده و تا حدی به رمان اصلی پایبند بوده است.

لوئیس کارول، نویسنده رمان آلیس، استاد منطق است که در حوزه منطق نمادین و منطق ریاضیات کار می‌کند. کاملاً با این فضا آشناست. او به سمت داستان پردازی های منطقی می رود و آلیس در سرزمین عجایب را می آفریند تا بتواند از طریق سرگرمی، مفهومی جدید برای بچه ها ایجاد کند. این بحث به هم ریختگی و آشفتگی هم که در سرزمین عجایب دیده می‌شود به نوعی تصویر کردن جهانیست که در آن جهان پدیده ها آنطور که انتظار داریم اتفاق نمی‌افتد.

در جهان فانتزی آلیس، کاملا با این آشفتگی مواجهیم. نه کلمات معنای خودشان را دارند نه قوانین منطق آنگونه که ما در دنیای واقعی انتظار داریم آنجا کاربرد دارند. کارول سعی کرده رویکرد متفاوتی داشته باشد و حرفش این است که می‌شود طور دیگری استدلال کرد، می‌شود در آن جهان ثانویه قضایا را جور دیگری دید.

اگر بخواهیم از منظر معانی کلمات، جهان آلیس را بررسی کنیم به سه حالت در حوزه زبان شناسی میرسیم. در حالت اول uni vocality   میگوید: واژه فقط یک معنا دارد، همان معنایی که ما انتظار داریم. آن واژه در هر شرایطی معنای مشترک و واحدی دارد. اما در equi vocality  می‌گوید: یک واژه ممکن است چندین معنا داشته باشد و در نهایت در analogi cality می‌گوید: یک طیف معنایی وجود دارد، یعنی در معانی کلمات یک شدت و ضعفی وجود دارد.

یک نگاهی هم هولیزم به این موضوع دارد که این نگاه در سرزمین عجایب نقش پررنگی دارد، او می‌گوید: هر واژه‌ای که ما به کار می‌بریم معنای آن واژه نسبت به آن بستر شکل می‌گیرد. مثلاً خط در نظام اقلیدسی یک معنایی دارد و در نظام ریاضیات ناقلیدسی یک معنای دیگری دارد. یا مثلاً زمان در دیدگاه نیوتن یک جور تعریف می‌شود و در نگاه انیشتین یک جور دیگری تعریف می‌شود. واژه‌ها یکیست ولی معنا ممکن است متناسب با شرایط و جهان‌های ممکن، متفاوت باشند.

از طرفی با توجه به اینکه شخصیت‌های اصلی سرزمین عجایب، همه از زنان هستند و یک حکومت زنانه را تشکیل داده‌اند، این موضوع در آلیس مطرح است که آیا می‌شود طور دیگری به جهان نگاه کرد و با مدل منطقی دیگری تفکر و صورت‌بندی کرد؟ این بحث بین فمنیست‌ها مطرح است و جنبه فمنیست فلسفی دارد. آنها می‌گویند تفکر و منطق تاکنون جایگاه مردانه داشته است. معرفت همواره در صورت‌بندی مردانه شکل گرفته و پدیده‌ها با نگاه مردانه در مسیر مفهوم سازی قرار گرفته‌اند. ادعای این جریان فمنیزم فلسفی این است که ما می‌خواهیم طور دیگری به جهان نگاه کنیم. اصلاً چشم انداز زن ها به جهان فرق دارد. زن ها طور دیگری می اندیشند و با مدل منطقی دیگری به جهان نگاه می‌کنند و مسیر تفکر مردانه باید تغییر کند. کلاً همین فضا در فیلم تیم برتون پررنگ است و جنس زنانگی به فیلم بخشیده و به همین خاطر است که شخصیت آلیس را از یک کودک هفت ساله به یک دختر بالغ ۲۰ ساله تغییر داده که اول فیلم نیز با مراسم ازدواج او شروع می‌شود. آلیس با این ازدواج مخالف است ولی جرئت ندارد جواب منفی بدهد. با سفری که به دنیای عجایب برایش پیش می‌آید، یک تجربه جدیدی را کشف می‌کند و در جهان شگفت انگیز مسیری را طی می‌کند و یک زیست فمنیستی برایش رقم می‌خورد و دیگر یک آلیس جدید ایجاد می‌شود که نه تنها ازدواج نمی‌کند بلکه متاثر از تجربه‌ای که کرده دوست دارد جهان را بیشتر بشناسد و هویت زنانگی خود را پیدا کند.

جریان فمنیستی از اوایل قرن ۱۹ شروع می‌شود و جنبه فلسفی و اجتماعی نیز پیدا می‌کند. این مسیر طی می‌شود و در فضای آن زمانه مردسالارانه شدید انگلستان، این جریان فمنیزم لیبرال کاملاً سر جای خودش به درستی شکل می گیرد و برای به دست آوردن حقوق اولیه زنان تلاش می‌کند. اما این مسیری که طی می‌شود و بعد از جنگ جهانی دوم وقتی زنان وارد صنعت می‌شوند و در کارخانه‌ها کار مردانه انجام می‌دهند، یک مسیر انحرافی جدیدی در فمنیسم پیدا می‌شود و دیگر فمنیزم منفعل وجود ندارد و به سمت فمنیزم رادیکال می رود که به شدت از مسیر صحیح اولیه خودش که واکنش به جامعه مردسالارانه و زن ستیز غرب هست منحرف میشود. فمنیزم رادیکال به جای اینکه این بحث جنسیت را آنطور که ادعا می‌کند از بین ببرد و به کالاوارگی زنان غلبه کند، یک مسیر جدیدی را طی می‌کند و دامن می‌زند به این موضوع که زن دارد روز به روز کالاتر می‌شود و این مسیری است که ظلم به زنان را مضاعف کرده است.

سخن پایانی

اسیر از قیود / آزاد در حدود

اگر شما هم ناگهان در گوشه‌ی حیاط، خرگوشی را ببینیدکه کت و شلوار به تن داشته و درحالی که ساعت جیبی‌اش را نگاه می‌کند، وارد حفره‌ای درون زمین می‌شود، تصمیم می‌گیرید که او را تا درون حفره، دنبال کنید؟ این انگیزه برای کشف اسرار عالم و ماجراجویی البته جزئی از طبیعت انسان است.

ادبیات فانتزی مملو از داستان انسان‌هایی است که به دنبال کشف اسرار، درون حفره‌ها رفته‌اند. آلیس کوچک هم یکی از این قهرمان‌هاست که به دنبال ماجراجویی، وارد «سرزمین عجائب» شد. دنیایی که در آن، قوانین منطق، با قواعد جهان واقعی تفاوت‌هایی دارند. اساساً جذابیت «سرزمین عجائب» برای «آلیس» و البته خوانندگانش، همین «نقض قوانین» است. جهانی که «هیوم» تلاش می‌کرد با بیان گزاره‌های فلسفی، تصورش را در ذهن ممکن کند، «کارول» با داستانش، قابل فهم‌تر کرد. دنیایی که پدیده‌ها و مناسبات آن، از قیود «علیّت» رها هستند. گربه مقید به راه رفتن نیست و می‌تواند پرواز می‌کند. ملکه مقید به تحمل رزهای سفید نیست و می‌تواند آن‌ها را با رنگ، قرمز کند؛ موجودات در قید و بند حرکت خطی زمان نیستند و می‌توانند با آن بازی کرده و در «زمان چای» گرفتار شون؛ حتی خود زمان هم در قید و بند عقربه‌ها مقید نیست و می‌تواند از چنگ آن‌ها فرار کند. خلاصه اینکه در جهان عجایب، پدیده‌ها سرجای خودشان نیستند و این، جذابیت دنیای کارول است.

همین دنیای لاقید البته صیرورت «آلیس» را رقم می‌زند. دختربچه‌ی ساده‌ای که به دنبال کشف اسرار عالم، مانند یک کرم ابریشم وارد سرزمین بدون ‌علت و معلول عجائب می‌شود و در آن‌‌جا، رهایی از قیدو‌بندهای دست و پاگیر خانواده، جامعه، سنت‌، دین و حتی فیزیک و منطق، را می‌آموزد و در انتها، پروانه‌وار، پیله‌ی حفره‌ی خرگوش را ترک می‌کند و به دنبال تحقق رؤیای انگلیسی‌اش برای اکتشاف جهان و اسرار آن پیش می‌رود.

این همان نسخه‌ی «فمنیسم» برای رهایی زنان از انقیاد تاریخیشان است که ماحصل جهان‌بینی مادی و مستکبرانه‌ی اندیشمندان و حاکمان غربی از دوران باستان تا قرون وسطی و رنسانس بود. و «آلیس»، در چنین زمین و زمانه‌ای متولد و نگاشته شد.

تلاش بی‌وقفه‌ی انسان غربی برای کشف اسرار جهان و رهایی از قیود آن، البته که تلاشی بی‌ثمر است. چرا که جهان نه عالم اسرار که جهان «آیات» است. داستان حیات، داستان «راز مجهولی» که باید معلوم شود نیست؛ قصه قصه‌ی «آیت مغفولی» است که باید مکشوف شود. چشمی که به دنبال یافتن «آیت» نهفته در مخلوقات باشد، از «نظم» در پدیده‌ها استقبال می‌کند، چرا که نظم نه‌تنها کشف نشانه‌ها را تسهیل می‌کند، بلکه خود بزرگترین نشانه است؛ اما چشمی که «راز» را می‌کاود، تبعاً «بی‌نظمی» را دوست دارد؛ چرا که به‌هم‌ریختن قواعد و قوانین، خود اسرارآمیز است.

اسلام اما، نه سابقه‌ی انقیاد ظالمانه‌ی زنان را در کارنامه دارد، و نه داعیه‌ی لاقیدی و رهایی آن‌ها از حدود شرع و اخلاق را. اسلام، حرکت بر مدار عقل را برای بشر تجویز می‌کند، تفاوت‌های زن و مرد را به رسمیت می‌شناسد و برای هر کدام، متناسب با طبیعت و فطرت خاص خود، حدود و قیودی را تعریف می‌کند. رشد و تعالی را هم نه در گرو شکستن این قیدها، که مشروط بر «حفظ» این «حدود» می‌داند. قرآن قله‌ی این مسیر را هم معرفی می‌کند: حضرت مریم - سلام‌الله علیها – بانوی پاکدامنی که ولایت الله را پذیرفت و نه تنها در دام «توهم الیثئا» و میل به مکشوف‌شدن گرفتار نشد،  بلکه فراتر از حفظ حدود الهی، حصن حدود کرد و در این راه، علاوه بر متنعم شدن از موهبت مائده‌های بهشتی، خود و فرزندش، نشانه‌ای از نشانه‌های خدا برای عالمیان شدند. مقامی که می‌تواند الگویی برای همه‌ی زنان و مردان جامعه‌ی اسلامی و ایمانی باشد.

وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ  ﴿91﴾

و آن [زن را ياد كن] كه خود را پاكدامن نگاه داشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم (91)