قسمت هفتم:

مد و فشن

کارشناس میهمان: مهدی انصاری
  • زمان پخش: 2 تیر 1403
  • مدت زمان: 55 دقیقه
  • پخش از: شبکه چهار سیما

هر روز که از خواب بیدار می شویم یک سوال اساسی برای ما مطرح است:«چه بپوشم؟» لباس ها بنیادی ترین و ابتدایی ترین ابزار ارتباطی ما هستند. در قسمت هفتم امتداد به این امر بنیادی از دریچه فلسفه می پردازیم. فشن و فلسفه برای تماشای این قسمت به سایت برنامه تلویزیونی امتداد مراجعه کنید.

چیستی

مد یک اصطلاح فرانسوی است که در انگلیسی به “فشن” ترجمه می شود. فشن به یک گرایش رایج در لباس، لوازم جانبی یا رفتار اشاره دارد که توسط گروه بزرگی از مردم دنبال می‌شود. از سوی دیگر، مد یک کلمه فرانسوی است که اغلب در انگلیسی به معنای سبک یا روش خاصی برای انجام کاری استفاده می شود. فشن پدیده ای پویا و همیشه در حال تغییر است که تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند فرهنگ، موقعیت اجتماعی و سلیقه شخصی قرار می گیرد. فشن بازتابی از ترندها و استایل ها است که در یک زمان و مکان خاص محبوب هستند. فشن فقط به لباس و اکسسوری محدود نمی شود، بلکه شامل مدل مو، آرایش و حتی فرم بدن نیز می شود. مد حالت منحصر به فردتری از فشن است و معمولاً با مارک ها و طراحان لوکس سطح بالا مرتبط است. در نسبت با پوشاک، صنعت پوشاک صنعت تولید لباس است و صنعت فشن صنعت ساخت گرایش‌هاست.

با اینکه می‌توان ادعا کرد فشن حول و حوش ۱۳۵۰ میلادی بود که آغاز شد، درست‌تر آن است که بگوییم فشن در معنای امروزینش – تغییرات سریع و دغدغه دائمی افراد برای هماهنگ بودن با زمانه – تا قرن هجدهم نیرویی واقعی به شمار نمی‌آمد. فشن در قرن پانزدهم میلادی در فرانسه آنقدر مهم تلقی می‌شد که شارل هفتم خواسته بود وزارتخانه جداگانه‌ای برای آن تاسیس کنند. در اواخر سده هفدهم، پیدایش مجلات فشن این پدیده را روز به روز برای مردم محبوب تر و مهیاتر کرد. نخستین مجلات فشن همچون مجله بانوان به زبان انگلیسی و ژورنال لوکس و مدها به زبان آلمانی در دهه‌های ۱۷۷۰ و ۱۷۸۰ میلادی منتشر شدند. این مجلات بی‌شک سرعت رواج فشن را بیشتر کردند.

دو حاشیه مهم در فشن مربوط به الکساندر مک کوئین و کارل لاگرفلد است که هر دوی این طراحان لباس از شخصیت های محبوب دیزاینرها و فعالان فشن ایرانی هستند.

- لی الکساندر مک‌کوئین (به انگلیسی: Lee Alexander McQueen)، طراح مد اهل بریتانیا بود. وی بیشتر به خاطر طراح اصلی بودن در ژیوانشی بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و ایجاد برند الکساندر مک‌کوئین معروف است. همچنین وی چهار بار برنده جایزه طراح مد سال بریتانیا (سال‌های ۱۹۹۶، ۱۹۹۷، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳) و همچنین طراح مد برتر جهان در سال ۲۰۰۳ شد.

- کارل لاگرفلد از دیگر دیزاینرهای محبوب ایرانی هاست. کارل لاگرفلد یکی از طراحان برجسته مد در جهان، در  هامبورگ آلمان متولد شد. وی در ۱۰ سپتامبر ۱۹۳۳ متولد شد. او، پسر تاجری به نام اتو لاگرفلد است. کارل لاگرفلد بیش‌تر به خاطر طرح‌های جسورانه‌اش شناخته شده است، طراحی‌های او در مجله ووگ و سایر مجلات بارها مورد تحسین قرار گرفته است. در دهه‌ی ۱۹۸۰، کارل به ستاره‌ای بزرگ در دنیای مد تبدیل شد.

مستند ها و فیلم های متعددی در حوزه فشن ساخته شده است که بیشتر آن ها تبلیغاتی است. اما در این میان اثر "TrueCost" مستندی است که با نگاه انتقادی به صنعت فشن پرداخته است.

همچنین فیلم "Zoolander" یک فیلم کمدی در زمینه صنعت مد و فشن است. از طریق شخصیت اصلی فیلم به نام "درک زولندر" که یک مدل مشهور است، نگاهی انتقادی در مورد برخی از جوانب فشن و صنعت آن انعکاس می‌یابد. در فیلم به این موضوع پرداخته می‌شود که در صنعت مد، برخی از قوانین و اعتقادات به شکلی غیر منطقی و بی‌معنا هستند.

خلاصه ای از آنچه در این قسمت گفته شد

برای مطالعه بیشتر علاقمندان

صنعت پوشاک صنعتی است که منابع اولیه را به کارخانه فرستاده و بعد از تولید، محصول را در بازار مصرف، توزیع و پخش می کند. اما صنعت فشن، صنعتی است که گرایش‌ها را مشخص می‌کند. مشخص می کند که ما چطور لباس بپوشیم. صنعت فشن با رسانه‌های مختلفی مثل مجلات، فیلم‌ها و سلبریتی ها، انواع گرایش‌ها در خصوص انتخاب لباس را مشخص می کند. فشن به صورت جزئی و مد به صورت کلی‌تر به این موضوعات می‌پردازند.

از قرن ۱۴ یعنی اواخر قرون وسطی و دوران گذار به مدرنیته و رنسانس، موضوع فشن جدی می‌شود تا حدی که در قرن ۱۵ یکی از پادشاهان فرانسوی تصمیم می‌گیرد وزارتخانه‌ای تحت عنوان فشن راه اندازی کند! در قرن 18 با ورود آقای ورث، بحث فشن بسیار جدی می‌شود. ورث به عنوان پدر فشن شناخته شده است. او کسی است که مردم برای طراحی و دوخت لباسشان به او مراجعه می‌کردند. استفاده از مانکن، مارک لباس و غیره را نیز او در قرن 18 پایه گذاری نمود. همچنین واردات ابریشم به اروپا در قرن ۱۸، بحث فشن را جدی تر کرد. فشن به نوعی، ذاتیِ دوران مدرنیته است. این فضای اپیدمیک، این فضای حرکت انسان‌ها مدام به سمت نو شدن و این حرکت دمادم صنعت پوشاک به سمت تغییر و نو شدن، ویژگی ذاتی مدرنیته است که به نظام سرمایه‌داری و کاپیتالیسم کمک می‌کند. اصلاً ادامه‌دار شدن مدرنیته با همین نو شدن‌هاست. در حال حاضر خود همین “نو شدن” اصالت پیدا کرده است. نو شدن صرفاً برای نو شدن. در مدرنیته کارکرد نو شدن این بود که نگاه خرافی به کنار زده شود، ولی در حال حاضر این نگاه تغییر پیدا کرده و نو شدن برای متفاوت بودن است. یعنی بدون جهت و هدف این تغییر ادامه دارد. یک سیکل معیوب و بی هدفی است که قرار است بدون اینکه به جایی برسد مدام و مدام تکرار شود. انگار فشن از مسیر زیبایی شناسی در هنر و صنعت پوشاک نیز فاصله گرفته و دیگر این تغییر، تغییری برای زیباتر شدن نیست (مرگ هنر) بلکه تغییری است برای ایجاد یک تفاوت؛ حال چه زشت چه زیبا!

مدرنیته قرار بود یک واکنشی باشد به آن نگاه کهنه نظام کلیسایی، به آن نظام قرون وسطایی که یک جبری را ایجاد کرده بود و انسان غربی ذیل آن جبر، تصوّرش این بود که آزادیش دارد به یغما می رود. لذا وقتی مدرنیته را ایجاد کرد و بعد از آن دوران پست مدرن ایجاد شد؛ یکی از اتفاقاتی که در صنعت فشن افتاد این بود که دیگر لباس ها برای انسان ها دوخته نشد، بلکه انسان باید خودش را با این لباس‌ها تطبیق می داد و با این روند سریع فشن، خود را جلو می برد.

تا دهه ۱۹۶۰ میلادی تمرکز فشن روی خود لباس بود تا یک لباس خاص، جذاب و نو طراحی شود. اما از دهه ۱۹۶۰ به بعد، مسئله به مسئله “بدن” تبدیل شد تا لباسی طراحی شود که بتواند این بدن را درست نمایش دهد. در صنعت فشن تا یک زمانی هدف، همرنگ جماعت شدن بود و فضای تبلیغات مدام این را به مردم می گفت که: تو هم بیا این لباس‌هایی که ما ارائه میکنیم را بخر، بپوش تا همرنگ دیگران شوی که اگر نشوی، باختی! اما از یک جا به بعد سناریو تغییر کرد؛ رفت به سمتی که تو باید متفاوت باشی! دقیقاً این نکته قابل تأملی است چون از آن داعیه‌ای که مدرنیته داشت؛ یعنی انسان محوری به خود محوری رسید. یعنی “خودها” محور شدند نه عامه انسانیت و بشریت. حالا این خودی که در دوره جدید و پست مدرن موضوعیت پیدا کرده، دیگر خود عقلانی نیست. یعنی آن انسان مدرنیته که قرار بود با عقل خود به یک جایی برسد و همه چیز را با عقل خود بسازد و قضاوت کند؛ تبدیل شد به یک خودی که ساحت امیال، غرایز، میل‌ها و خواهش‌های نفسانی اش اصالت پیدا کرده است.

در فضای اگوسنتریک چون حقیقتی وجود ندارد و جهتی برای کنش، فعل و امیال انسانی متصور نیست، آن چیزی که “من می‌خواهم”، می‌شود حقیقت. همانطور که نیچه می‌گفت: “سبک زندگی هر کس، حقیقت است.” یعنی یک حقیقت ثابتی وجود ندارد که بشریت به سمت آن حرکت کند و نسبت خودش را با آن مشخص کند، بلکه به تعداد “خودها” و “نحوه زیست آنها” حقیقت موضوعیت پیدا می‌کند. همین طور در نگاه ژوئیسانسی که در آراء متفکرین بعد از خود از جمله فوکو نیز تاثیر فراوانی داشت به این موضوع اشاره می کند که: آنچه من می‌خواهم و برای من لذت بخش است؛ همان اصالت دارد. “من دوست دارم” اینجور زندگی کنم، چون حقیقت ثابتی وجود ندارد که بخواهم خودم را با آن بسنجم، نظام اخلاقی مشخصی وجود ندارد که بخواهم خودم را محدود آن بکنم.

این “لذت” در حال حاضر بخشی از وجود انسان شده است. لذت با وجود ماهیّت انسانی یکی شده است یعنی انگار انسان با لذت تعریف می‌شود. دقیقاً در نگاه ژوئیسانسی به این موضوع اشاره می‌کند که وقتی نفی عقلانیت رقم میخورد، انسان دیگر موجود خودآگاهی نیست. اتفاقی که می افتد این است که افسار انسان در دست امیال و لذت هایی می افتد که به صورت غریزی در وجود او نهفته است و این موضوع، تمایز بین انسان و حیوان را از بین می برد و این حرکتی است که به سمت حیوان شدن! یک تلقی حیوان انگاری در فضای پست مدرنیسم!

سخن پایانی

لباسی برای نپوشاندن

لباس پدیده‌ی عجیبی است! در کنار همه مشترکات جسمانی انسان و حیوان که قرن‌هاست اندیشمندان غربی را به ورطه‌ی انحراف حیوان‌انگاری انسان انداخته، لباس یکی از ویژگی‌های اختصاصی و محور تمایز آدمی نسبت به سایر جانوران و شاید اصلی‌ترین تفاوت انسان و حیوان است.

اما جالب‌تر آن‌که همین لباس، بنیادی‌ترین تقابل ابلیس با آدم و فرزندان آدم در صفر خلقت بشر را رقم زده است؛! فتنه‌ی لباس. همان طور که قرآن کریم در آیه ۲۷ سوره اعراف می‌فرماید:

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ.

امروز با شکل‌گیری صنعت فشن، مسأله تنها کندن لباس نیست، بلکه مصادره آن نیز هست. یعنی علاوه بر این که برخی با تمسک به شعار «بدنم برای خودمه»، عریان‌نمایی می‌کنند، صنعت فشن، بسیاری را اسیر لباس کرده است!
آمارهای جهانی نشان می‌دهد مُد، دومین صنعت آلاینده‌ی محیط زیست است! و این به دلیل مصرف و درنتیجه، تولید بسیار زیاد لباس در جهان ایجاد شده‌است.

سوال اینجاست که یک نفر در طول حیات خود تا چه اندازه به لباس نیاز دارد؟ اگر در طول تاریخ، طراحی لباس عمدتاً به طبقه‌ی اشراف و اعیان اختصاص داشت، امروز، عامه‌ی مردم اگر چه طراح خصوصی ندارند اما امکان بهره‌مندی از انواع طرح‌ها را پیدا کرده‌اند؛ آن هم به صورت مصرف روزمره و خارج از حدود نیاز! به عبارت دیگر، آنچه که در بازی پرهیاهوی فشن گم شده است، نیاز به «پوشیدگی» است و این گونه، «نیاز» جای خود را به «میل» داده است.

فشن از مظاهر فرهنگ پاپ است. فرهنگ پاپیولار، مولود و دست‌ساخته‌ی آمریکاست. در Popular Culture، غایت نهایی، رفع نیاز نیست، بلکه ارضاء تمایلات است. رفع نیاز اندازه مشخصی دارد، اما پاسخ به تمایلات، انتها ندارد.

پدیده‌ی لباس البته از بدیهی‌ترین لوازم زندگی بشر بوده و هست اما در عصر جدید، نظام سرمایه‌داری با مقوله‌ی فست‌فشن، مختصات جدیدی برای آن تعریف کرده و آن را به عنوان پدیده‌ای مدرن، به زندگی انسان‌ معاصر، امتداد داده است. لباسی که هنوز کارایی دارد و نیاز را رفع می‌کند، چرا باید عوض شود؟! پاسخ تنها یک چیز است: «چون لباس جدیدی مد شده است.» این چرخه‌ی بین مد و ازمدافتاده دائماً تکرار می‌شود و تقاضا برای لباس جدید را پیوسته بازتولید می‌کند.

به راستی اگر مد، فشن و فست‌‌فشن از زندگی بشر حذف شود چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا غیر از صاحبان سرمایه‌ی این صنعت، کسی متضرر خواهد شد؟ پاسخ البته مثبت است! در این صورت یک گروه دیگر هم زیان خواهد کرد و آن، سلبریتی‌ها هستند. سلبریتی‌ها موتور محرک و عامل پیش‌برنده‌ی مد و بازوی اجرایی صاحبان صنعت فشن هستند. اساساً اصلی‌ترین ابزار برای تبدیل یک لباس یا زیورآلات به مد، پوشاندن آن به تن یک سلبریتی است.

آیین وحیانی اسلام اما برای لباس قواعدی را تعریف می‌کند تا مانع تبدیل آن به ابزاری برای فتنه‌انگیزی شیطان شود:

طراحی لباس، نباید به گونه‌ای باشد که موجب انگشت‌نماشدن شود. در فقه به این قاعده، «لباس شهرت» می‌گویند. چراکه لباس برای پوشش است، نه ابزاری برای تفاخر، تبرج و نمایش. لباس در جامعه اسلامی نباید به گونه‌ای باشد که مؤمنین شبیه کفار شوند. به این قاعده، «عدم تشبث به کفار» می‌گویند.

در نگاه متعالی اسلام، منشأ لباس، خداوند است. قرآن کریم در آیه ۲۶ سوره اعراف می‌فرماید: خدا برای بشر لباس را نازل کرده است تا زشتی‌های او را بپوشاند.

یا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا

از آن‌جایی که محل حیات انسان دنیا است و دنیا، پایین‌ترین شأن در خلقت را دارد، بدیهی است که زشتی‌هایی متعرض نوع انسان شود و کارکرد لباس، پوشاندن همین زشتی‌هاست. البته فضل الهی همواره شامل حال او می‌شود و همین لباس که ابتدا برای پوشاندن زشتی‌ها بود، در ادامه مایه‌ی زینت او هم می‌شود. درمقابل، صنعت فشن بدون اینکه کارکرد پوشاننده زشتی را برای لباس در نظر بگیرد، آن را تنها مایه‌ی زینت می‌داند.

بهترین لباس اما، لباس تقوی ست. چرا که تقوا، هم زشتی‌ها را می‌پوشاند و هم زینت متقی/مؤمن است. چه زیباست که همه پوشیده به لباس تقوی شویم.

وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.

 ۲۶ اعراف.